-
شوخی- میلان کوندرا
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:25
برخلاف تصور دیگران که شوخی را کتابی ضد استالینیسمتان نامیدند کوندرا می گوید:"خواهش می کنم مرا از استالینیسمتان معاف بفرمایید. شوخی یک داستان عاشقانه است ." جرقه اصلی کتاب را خواندن خبری درباره دستگیری دختری که گلهای گورستان را برای معشوقه خود می دزدیده اعلام می کند همان طور که خود کوندرا در مقدمه کتاب بیان می دارد:"...
-
بر سواد سنگ فرش راه
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:15
بر سواد سنگ فرش راه با تمام خشم خویش با تمام نفرت دیوانه وار خویش می کشم فریاد ای جلاد ننگت باد آه هنگامی که یک انسان می کشد انسان دیگر را می کشد در خویشتن انسان بودن را بشنو ای جلاد می رسد آخر روز دیگرگون روز کیفر روز کین خواهی روز بار آوردن این شوره زار خون زیر این باران خونین سبز خواهد گشت بذر کین وین کویر خشک...
-
کبوتر صلح
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 21:12
چندی پیش در وبلاگمان مقاله انتشار شد در ارتباط با هوشنگ ایرانی ونشریه ادبی-هنری خروس جنگی . همان طور که در ان نوشته امده است در بین انتار خروس جنگی وقفی ایجاد شد در این فاصله نشریات دیگری پا به عرصه گذاشتن از جمله: پیک صلح (تنها در یک شماره در سال1329) و ستاره صلح (در پنج شماره) وکبوتر صلح . کبوتر صلح اولین شماره...
-
فقط یک هوس
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 22:39
این نوشته برای یک دوست هست که ما اینجا انتشارش دادیم البته با رضایت خودش تا برای تواناییهایش زمان صرف کند. فقط یک هوس چشمان خمارش را دور تا دور سالن می چرخاند . این را بی حالی نگاهش گواه می دهدمنتظر کسی نیست .رو به پسر جوانی که از کنارش رد میشه چیزی می گه پسر همراه با خنده رگ پیشانیش می زند بیرون حتما درباره دختر...
-
دمیان ـ هرمان هسه
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 20:16
دمیان ـ هرمان هسه رمان با شرح یک خاطره در ده سالگی آغاز می شود. فردی بیگانه با عقاید و روشهای که با آن بزرگ شده وبه اجبار فرزند بودن،اعقاید و روشهای زندگی آنها را در پیش گرفته بود . اما از درون با تمام آنها بیگانه می نمود . در میان عقایداش در بیگانگی به سر می برد و در واقع روحش خواستار آن دیگری بود. محیط زندگی خود را...
-
آئینهء دق
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1385 20:09
آئینهء دق شبها که پرپر می زند شمع _ با کوله بار اشکهای مردهء خویش _ تنها، در آن سوی اطاقم، شبهای پائیزی که پیش از مردن ماه آتش به سردی می گراید در اجاقم، خاموش، پشت شیشهء در می نشینم شمع غمی گل می کند در سینهء من آن قدر زاری می کنم تا جیوهء اشک هر شیشهء در را کند آئینهء من آنگه در این آئینه های کوچک دق سیمای دردآلود...
-
تلخی وابسته گی
جمعه 14 مهرماه سال 1385 01:05
داشتی دست نوشته مرا می خواندی نوشتم نا گهان و تو گفتی: ناگهان در باز شود گاوی... حالا با خودم فکر می کنم، چرا هنوز تحملت می کنم نمی دانم اما این صدای پوزخند توست که بر تلخی وابسته گی من می آفزاید.
-
یادی از عمران صالحی
جمعه 14 مهرماه سال 1385 00:55
باران سیاه آئینهء کوچک پروانه ها چشمهء زنبورها مردمک چشم برگ تیلهء انگشت باد مختصری از خزر آه، قطرهء باران دگر آن قطره نیست! توی باغ، بال پر بلبلی شد سیاه از ته دل خنده زد روی درختی، کلاغ قار _ قار قاه _ قاه! دانهء انگور به می فکر کرد تیغ نهادند به رگهای تاک خمرهء پر سرکه، بر ایوان نشست ابر سیاه آمد و باران سنگ آیهء...
-
این روزها
جمعه 14 مهرماه سال 1385 00:52
مطالب زیر برگرفته از سایتهای است که آدرسشان در پایان متن امده. اعلام نتایج نظر سنجی محرمانه سازمان صدا وسیما در مورد میزان رضایت مردم از عملکرد دولت بود ودر سراسر کشور با نمونه اماری کل کشور صورت گرفت نشان می دهد که 65درصد مردم از عملکرد دولت ناراضی هستن. برای اطلاعات بیشتر به : www.roozonline.com عمران صالحی در...
-
روزها
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 13:33
چقدر تاسف باره، امروز صبح شنیدیم هنوز فیلمی برای مسابقه اسکار انتخاب نشده، آخرین ساخته جعفر پناهی را دیدید، فیلمی به نام آفساید در باره فوتبال ایران و چگونگی حضورخانم های ایرانی در ورزشگاه برای تماشای مسابقه ها از نزدیک.( که البته همان طور که می دانیم خانم های ایرانی حق حضور در ورزشگاه را ندارند و البته چرا؟.) و با...
-
دخو(چرند پرند)
شنبه 1 مهرماه سال 1385 02:11
به مناسبت آغاز سال تحصیلی 86-85 در خدمت به دانش آموزان علاقه مند به شناخت بهتر سبک نوشتاری مرحوم استاد علی اکبر دهخدا در اینجا متن کامل نوشتاری دخو در درس هجدهم کتاب ادبیات فارسی -سال اول دبیرستان- درآمدی بر ادبیات دوره مشروطه-که البته جملات و بندهای از متن ذکر شده در کتاب چاپ نشده است ما قصد درایم نخست بخش حذف شده را...
-
کاش
شنبه 1 مهرماه سال 1385 02:06
کاش یک خانه بدوش آواره جاده ها بی قید وبند رها از هر پیوند خودم بودم کو در برم می اندیشیدم به آسمان سرخ خیره به جاده سبکبال به سوی انتها. شعربالا را یک همراه خوب در فروردین سال 82 نوشت و بعد از آذر همان سال دیگر هیچ ننوشت. حالا رفت است وهمراه دیگری شده از همان مراحلی که معمولا همه مان روزی باید ان را بپیماییم، البته...
-
نگاهی بر تهوع نوشته ژان پل سارتر
شنبه 1 مهرماه سال 1385 02:03
نگاهی بر تهوع نوشته* ژان پل سارتر* * بخش دوم * نامه از انی دریافت می کند.از او درخواست کرد تا یکدیگر را ملاقات کنند. قبول می کند ودر انتظار دیدن انی که همیشه دنبال لحظات کامل بود .زمان ملاقات می رسه واو به دیدن انی میرود . در اولین نگاه متوجه تغییر انی می شه اتاقش مثل قبل نیست همیشه مرتب با چند چمدان پر از وسایلی که...
-
روزگار ما
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1385 11:53
رفیق روزهای پنجشنبه و دگر روزهایمان توقیف شد. شرق توقیف شد.
-
نگاهی بر تهوع نوشته * ژان پل سارتر*
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 23:09
نگاهی بر تهوع نوشته * ژان پل سارتر* : بخش اول تهوع کتابیست درباره یک فرد . درباره فلسفه وجودی انتوان روکانتن شخصی که برای تحقیق ونوشتن درباره شخصیت تاریخی به نام مارکی دورولبون به مدت 3سال در شهر بوویل اقامت کرده. درانجا ناگهان با لمس شنهای ساحل درچار حالتی وتحولی میشه که بعد ان را تهوع می نامد. شروع میکند به نوشتن...
-
به احترام قصیدهء لبخند چاک چاک
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 22:59
قصید لبخند چاک چاک مجموعه شعر شمس لنگرودی است. شعر زیر برگرفته از *اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید* مجموعه یاد شد به کیوان کاشانچی لنگرودی تقدیم شده. آن که از برابرمان گذشت ، باز نیامد ، نه زمان که تو بودی. امروز هم صبح وپرندگان در زدند و پاسخی نشنیدند امروز هم صدای پای رهگذران را شنیدیم و تو خاموش بودی امروز هم...
-
انحراف جنسی
چهارشنبه 15 شهریورماه سال 1385 22:55
انحراف جنسی چیست؟ یکی از مهمترین اختلافات منشی و شخصیتی است.درباره انحراف جنسی اعتقاداتات زیادی حاکم است گروهی بر این باورند چون تمایلات جنسی یک امر طبیعی و بر گرفته از ترشحات غدد جنسی، پس اتخاذ هر روشی برای ارضای آن یک امر طبیعی محسوب می شد اما باید بیندیشیم آیا اعمالی چون کودک آزاری، خود ارزایی،....... اینها روشهای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 23:55
سلام خوب انگار ناچار شدیم یه توضیح کوچک درباره مطالب این هفته بدیم. این هفته این مطالب به وبلاگ ما اضافه شده: گلدا مایر ،مادر بزرگ اسرائیل داستان کوتاه (برای دفاع) خانه ادریسیها ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و از همه مهمتر اگر می خواهید بدانید ما کجا بودیم .
-
خانه ادریسیها
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 12:04
خانه ادریسیها شامل دو جلد است. شگفتی اثر خانم علیزاده در این است نویسنده شخصیتهای زیادی را وارد جریان اصلی رمان می کند و با تمام وجود سعی در دراد تمام احساست و یا بهتر بگوییم بخش اصلی احساسات شخصیتهای رمان را بیان دارد بطوری که خواننده بتوانند تک تک افراد را درک کند در واقع این سبک نوشتاری است معمولا نادر است نویسنده...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 مردادماه سال 1385 20:44
-
اگر می خواهید بدانید کجا بودیم.
شنبه 28 مردادماه سال 1385 20:34
سلام می خوایم بگیم کجا بودیم داشتیم از یه سراشیبی تند پایین می امدیم پیشرومون یه کوه بلند بود خونه های که چراغشون در میا درختان تکوتوک داشت روشن می شد .نوک کوه روبه رو یه اماوزاده هست فضل و فائز فکر می کنم همین اسم بود . یاد روز قبل افتادام بهم اشاره داد " کوه سمت راستی اون بالا رو می نینی دوتا صخره سیاه "سرم را...
-
برای دفاع
شنبه 28 مردادماه سال 1385 20:27
روی سراشیبی تند کوه نشسته بودی و به دوربرت نگاه می کردی. کوه بلند روبرویت اسمان صاف، خورشیدی که میرفت تا گردش زمین را کامل کند . به من گفتی اینقدر به فکر کندن اون آلوچه های ترش نباش به دوربرت هم نگاه کن .ناراحت شدم طوری گفتی که من احساس کردم فکر می کنی حریصانه به بوته های آلوچه وحشی اویزان شده ام.سربر نگرداندم و گفتم...
-
۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲
شنبه 28 مردادماه سال 1385 20:23
در 30 تیر 1331 دکتر مصدق مجددا به روی کار امد و احمد قوام (قوم السلطنه) مجبور به کنار گیری شد اما در 28 مرداد سال1332 از این تحول تلاش عظیم که طوفان وار به قدرت رسید بود هیچ باقی نماند جز قلبهای شکسته ،بی تفاوت وتلاشی بی مزد ، نه تنها بی مزد بود بلکه با تحقیر هم اویخته شد بود چطور مردم طی یکسال و 28 روز اینقدر بی...
-
گلدا مایر ، مادر بزرگ اسرائیل
شنبه 28 مردادماه سال 1385 20:17
همه ما می دانیم اسرائیل در کجا قرار دارد و یا بهتر بگوییم در کجا خود را تحمیل کرده است .اما شاید اکثریت ما نمی دانیم چطور و به دست چه کسانی بوجود امد.و چطور توانست به چنینن قدرتی دست یابد ؟؟ چرا کشورهای قدرتمند عربی جلویش را نگرفتند ؟ چرا در نطفه خفه اش نکردند ؟ چه کشوری آنها را بقیر امریکا حمایت کرد؟ چه کشوری برای...
-
بخوان ای همسفر با من
شنبه 14 مردادماه سال 1385 19:04
ره تاریک با پاهای من پیکار دارد به هر دم زیر پاییم راه را با آب الوده به سنگ اکنده و دشوار دارد ، به چشم پا ولی من راه خود را می سپارم. جهان تا جنبشی دارد رود هر کس به راه خود ، عقاب پیر هم غرق است مست اندر نگاه خود. نباشد هیچ کار سخت کان را در نیابد فکر آسان ساز، شب از نیمه گذشته ست ،خروس دهکده بر داشته ست آواز، چرا...
-
بی بار
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 21:56
دویدم تا به گامهای شتابانت رسیدم .دستت را میان دستانم گرفتم قلبم تند می زد و تند نفس می کشیدم بی بار ،بی انکه نگاهم کنی گفتی :بی بار نفس نکش .هفت نفس عمیق کشیدم و همه تندی ها ارام تر شد .خواستم سر برشانه ات بگذارم شانه پس کشیدی و گفتی: این بار را خودت باید بکشی.در چشمان اشک جمع شد تا ان روز تلخ، فریاد ! الان که نیستی...
-
پریشانی
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1385 21:41
ای پریشانی مردی که آمد از فلق سرخ در این دم آرام خواب رفته پریشان شد ویران وباد پراکند بی تنش را میان خزر ای سبز گونه ردای شمالیم جنگل اینکه کدام باد بوی تنش را _ می آرد از میانه انبوه گیسوان پریشانت که شهر بگونه ما در خون سرخ نشسته آه ای دو چشمان فروزان در رود مهربان کلامت جاری ست هزاران هزار پرنده بی تو کبوتریم بی...
-
نویسنده مورد علاقه او
شنبه 7 مردادماه سال 1385 12:42
نوشته زیر متعلق به دختریست 9 سال و همان طور که حتما با دختر بچه ها مواجع شدین عاشق حرف زدن هستن .این دختر مهربون علاقه زیادی به داستان گفتن برای دیگران وخواندن داستان با صدای بلند دارد. گاهی اوقات برای 1 روز پیش ما می اید خندهمان می گیرد وقتی با دستان کوچک واستخوانیش کتاب به دست می گیرد وبلند برایمان می خواند اقبال با...
-
گشنه
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 00:31
زوزه شغالهای گرسنه خندیدی ، بلندخندیدی منگ از خواب چشمان خسته ام رو بهت دوختم .با زحمت از میان خنده بی موقت گفتی :درکشون می کنم.نای دهان باز کردن وپرسیدن نداشتم از چشمام خوندی فقط صورتت ، میدرخشید: هممون گشنه ایم
-
به یاد آهنگهای فراموش شده
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1385 00:26
شعر زیرکه اخرین شعر از مجموعه آهنگهای فراموش شده احمد شاملو است تقدیم شد به نیما . آهنگهای فراموش شده شامل هفت کتاب شعر است شاملو ان را در سن 22 سالگی در176صفحه منتشرکرد.که شامل هفت کتاب قصه وشعر است. *** درخت کجی هست در باغ من که از اره و تیشه با کیش نیست نه از باد و توفان گزندیش هست نه از برف و بارانش اندیشه ئی ست...