در هوای

در هوای نخستین پاییز لبخند زدی- شب شد

در هوای نخستین پاییز – تنهایی معنی شراب

                   می داد

پاییز بر پارچه های خانه ی  ما ریخته بود

          دوستی های ناکام

          در پاییز زرد.

      من گفتم : آرام بمیریم

  که فردا ما را تشییع کنند

زلف های ما در شکستن پاییز

خرامان ، خرامان از برگ و دود

          دور می شد

 ما مسافران مانده در دود

      می پرسیدیم:

پس این پاییز چگونه به خانه

          باز می گردد.

 صدای عاشقان – در باد

      شنیده می شد

نه بوی مرگ داشت

     نه بوی آشتی

پس گفتیم آری، بله

در برگهای پاییز گم شدیم.

رویای ما در کوچه نبود – زود و فسفر اسا

              خسته ماندیم

       باز غرق شدیم – نه در آب دریا

           نه در دریای اشک

          بازهم غرق شدیم

     در سکوت این دو پرنده

          که در پایان هفته

       منتظر مرگ ما بودند

          باز هم غرق شدیم.

مجموعه شعر: عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافر خانه آمده بود    -  احمد رضا احمدی

رفتن

دستکش باغبانی را در دست می فشارد.نگاهی به علف های هرز می اندازد و با تردید روی پا می نشیند،و با وسواس ریشه های جا مانده در خاک را در میاورد، گره به ابرو زیر لب چیزی میگوید، سر بر میگرداند: کی اومدی؟ در جواب درنگ می کند: خواستم غافلگیرت کنم. سری تکان می دهد. روبروی ش روی بلوک شکسته می نشیند: تصمیمت چی شد؟! دستها را سریع تر میان ساقه های علف می برد: دارم فکر می کنم! پا را دراز می کند: هنو فکر میکنی؟! مکثی :معلوم هست چه مرگت شده؟ دست ها تند تر حرکت می کند: خودم هم نمی دونم. پاها را جمع می کند، تحکیمی در صدایش هست: دو تا راه هست: یا میری یا نه! اینکه دیگه اینهمه شک نداره. دستها از کار می ایستد: می دونم. کف دست را به طرفش گرفت:جواب. روی زمین نشت و دستها را روی گودی زانو گذاشتف انگشت های اویزان دستکش: این اسرار های تو ناراحتم می کنه. شانه ها را تکانی میدهد: اخه پنج روز رفتن یه جا رو دیدن... . میان حرفش میاید: می دونم اما رفتنم یا رفتنم چه فرقی داره؟ درمانده از جا بلند میشد: روحیه ات عوض می شه،جاهای دیدنی می بینی. می ایستد: می دونم. دست رو شانه اش می گذارد :پس بیا بریم.

حسن مقدم

 

نمایشنامه نویس کمدی اجتماعی و انتقادی و نویسنده زبر دستی بود، او با بزرگان ادب دنیا چون  اندره ژید  ، رومن رولان،هانری ماسه اشنا بود.مقدم در سویس به عضویت انجمن ادبی "بل رلتر" درامده بود و در انجا با افرادی چون راموز ،ریو یر و استراوینسکی  اشنا گردید. حسن مقدم با انمهای مستعار: هوشنگ، حسن،میرزا حسن، میرزا غلامعلی و ...Pierrot  Maladc  و بیشتر با امضای علی نوروز آثار خود را به زبان فارسی و فرانسه می نوشت. حسن مقدم فرزند محمد تقی احتساب الملک در سال 1277 شمسی در تهران بدنیا امد، تحصیلات خود را در ایران و سویس گذراند و مدرک لیسانس در رشته علوم اجتماعی در یافت نمود. بعد از پایان تحصیل به مدت دو سال در دبستان احمدیه تدریس نمود این مدرسه زیر نظر ابو القاسم لاهوتی در استانیول بکمک  اشخاص نوع دوست و به کمک خان ملک ساسانی سفیر ایران و مهدی خان مقدم دایر شده بود. وی در سن 21 سالگی در سفرت خانه ایران در ترکیه مشغول به کار گردید و تا پایان عمر در این سمت باقی ماند.او در مجله دبی "پارس" که توسط لاهوتی کرمانشاهی در استانبول به دو زبان فرانسه و فارسی منتشرمی شده به عنوان سر دبیر و نویسنده در بخش فرانسه مجله مقالات و نوشته های فراوانی نگاشته است.حسن مقدم به نقاط مختلف دنیا سفر کرد و خاطرات مسافرات های خود را به زبان فرانسه در دفتر یادداشت های خود ثبت گرداند.وی عضو انجمن ایران جوان بود که در اغاز تحت عنوان سروش دانش اغاز به فعالیت  نموده بودند؛ این انجمن از جوانانی که در اروپا تحصیل کرده بودند و از وضیعت کشور رنج می بردند تشکیل گردید بود. افرادی چون دکتر حسین نفیسی مشرف الدوله، دکتر علی اکبر سیاسی، مشفق کاظمی و...مرامنامه این انجمن در سال 1300 منتشر شد که ازموارد  مهم ان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-اسقرار حکومت عرفی در ایران و تجزیه امور مدنی از مسائل روحانی .

2-احداث راه اهن در مناطق مختلف ایران.

3-تجدید نر در قرار دادهای تجاری و مخصوصا قراردادهای گمرکی.

4-رفع موانع ترقی و آزادی نسوان.

5-...

این انجمن روزنامه ای هم به همین عنوان دایر کرد.وی در این انجمن کنفرانس هایی درباره تاثیر زبان فرانسه در فارسی ایراد نمود و همچنین سخنرانی تحت نام "تئاتر  و تاریخ تئاتر" در تالار دارالفنون ایراد نمود.

مهمترین اثار:

1-جعفر خان از فرنگ امده:

این  نمایشنامه یک پرده ای می باشد و در 8 فروردین 1301 در تالار گراند هتل تهران به نمایش درامد، در ان زمان مورد استقبال فراوان قرار گرفت تا حدی که به عنوان مثال به افرادی که تظاهر به فرنگی مابی می کردند مورد استفاده قرار میگرفت و می گفتند "یارو جعفر خانه". در این نمایشنامه طرز رفتار و گفتار جوانانی که از فرنگ برگشته و همچنین از  خرافات و تعصبات بیجای ایرانیان محافظه کار انتقاد شده است.

2-ایرانی بازی:

شخصیت اصلی این نمایشنامه همانند جعفر خان.. است و با همان نام، اما با یک تفاوت که بجای خود نمایی در محیط یک خانواده ایرانی سالهای کودتاه، این بار برای یافتن شغل مناسب تمام ادارات دولتی را یکایک زیر پا می گذارد.

مبنع: از صبا تا نیما جلد دوم – یحیی آرین پور