تلخی وابسته گی

داشتی دست نوشته مرا می خواندی نوشتم نا گهان و تو گفتی: ناگهان در باز شود گاوی... حالا با خودم فکر می کنم،  چرا هنوز تحملت می کنم نمی دانم اما این صدای پوزخند توست که بر تلخی وابسته گی من می آفزاید.

نظرات 1 + ارسال نظر
کشکول جمعه 14 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ http://kashkolans.blogsky.com

تحملم می کردی که دادت بزنم!
اما من ضعیف تر از چیزی بودم که نو فکرش را می کردی و فکرت بود که مرا پیش چشمانت لو داد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد