حجاب بیرونی زنان ایرانی از زمان تیمور شاه تا رضا خان

 

 

حجاب چیست: آنچه موی سر و بدن زنان را می پوشاند.حجاب اسلامی: پوششی کامل برای پوشاندن بدن زنان از چشم نامحرم، شامل چادر یا مانتو، شلوار، مقنعه یا روسری.(فرهنگ روز سخن- دکتر انوری)

در زمان تیمور:

پارچه سفیدی که سر تا پای انها را می پوشاند و نقابی از موی اسب که بر چهره می افکندند تا هیچ کس آنها را نشناسد.

در زمان شاه عباس بزرگ صفوی:

زنها از چادر و روبند استفاده می کردند که به طوری که آفتاب هیچ وقت به صورت انها نمی تابید و زنها همانند مردان شلوار و جورابهای مخمل گلی می پوشیدند.

در زمان شاه صفی صفوی:

چادر سفیدی تا روی مچ پاها و تنها شکاف کوچکی داشت که از انجا به زحمت جلوی خود را می دیدند.

در فاصله شاه صفی تا شاه سلیمان صفوی:

چادر بلند و تنها با دو سوراخ در محذات چشم برای دیدن جلوی پایشان را بتوانند ببیندند.

در زمان آقا محمد خان قاجار:

زنان روستای خودشان را بیشتر از زنان شهری می پوشاندند و در خانه به سر می بردند.

در زمان فتحعلی شاه قاجار:

چادر بلند به همراه روبند همانند دورهای پیشین.

در زمان محمد شاه قاجار:

چادرهای بلند مشکی و به سر خود پارچه ای سفید می انداختند که در مقابل چشمان چند شبکه داشت و بوسیله آن جلوی خود را می دیدند. ساق پاها را در شلواری گشاد یا چاقچوری(شلواری که جوراب به آن دوخته شده باشد) شکل می پوشاندند. و کفش ها شان یک نوع پاپوش زرد رنگ یا سبز رنگ بود که نوکش برگشته و پاشنه ای باریک داشت.

در زمان ناصر الدین شاه قاجار:

چادرهای از جنس چیت و بندرت از جنس ابریشمی به رنگ آبی تیره بود که از سر تا پاشان را می پوشاند و فقط چشمهاشان از پشت روبند توری یا قلاب دوزی شده که در زیر چادر به صورت می انداختن، به بیرون دید داشت و یا با چادر روی خود را جلوی نا محرمان می پوشاندند و در زیر آن یک شلوار آبی یا سبز گشاد که وظیفه دامن داشت به پا می کردند، که جوراب به ان دوخته شده بود(چاقچور). و سرپایی های کوچک پاشنه دار به پا می کردند که فقط نوک پاها در آن جا می گفت و از قسمت کف پا به زحمت تا نصف پاشنه می رسید و برای حفظ تعادل، آنها را روی زمین می کشیدند.

در زمان مظفر الدین شاه قاجار:

چادر سیاه که از پارچه بالنسبه لطیف، اما بدور از هیچ ظرافت و زیبایی خود را می پیچاندند، این چادر در قسمت بالا که معمولا جای قرار گرفتن صورت بود از هم باز می شود و در جلوی صورت خویش دستمال بلند و سفید که بالای آن مشبک آویزان بود می بستند.

در اویل زمان رضا شاه:

چادر به همان شکل مشکی و بلند و روبند توری و چاقچور پوشش مطلوب به شمار می آمد و تنها یک بانو، خانم ناصرالملک بیوه نایب السطنه پیشین کشور در ضیافتهای شام سفارتخانه ها بدور از چادر حاضر می شود(البته مجالسی که فقط اروپاییها در ان حضور داشتند و از ایرانی ها دعوت به عمل نیامده بود).

در طول زمان رضا شاه:

در فاصله سالهای 1313 تا 1314 بعد از سفر رضا شاه به ترکیه اقدام به واقعه کشف حجاب زد، و زنان با فرمان رسمی کشور بی حجاب در صحنه اجتماعی ظاهر شدند.

مجازات زنانی که مرتکب عمل مخالف عفت می شدند:

در زمان شاه عباس بزرگ صفوی:

در این مورد مردان حق هر گونه مجازاتی حتی مرگ را در مورد همسران خود داشتند و حتی زنان منکوحه اگر زنا می کردند و مدلل می شودند را فورا می سوزاندند.

در فاصله زمان شاه صفی تا شاه اسماعیل صفوی:

( در شیراز) به روایتی روی قله کوهی (در نزدیکی آرامگاه سعدی) قلعه ای بنا شده و بالای آن در قله کو چاه مربعی از سنگ کنده بودند و می گفتند، زنان زناکار را در آن می اندختند اما امروز محل نگهداری کبوتران است.

در زمان سلیمان صفوی:

زنانی که نسبت به شوهرانشان وفادار نبودند و خیانت می کردند، از بالای مناره مسجد به پایین پرتابشان می کردند. و دخترانی که مرتکب عملی خلاف عفت می شدند، سرشان را می تراشیدند و به صورتشان گل و کثافت می مالیدند و وارونه سوار خر می کردند(به طور که صورت فرد به طرف دم خر قرار می گرفت.) جلاد با چنین وضع و حالی، دختر را به دور کوچه ها می گرداند و لحظه لحظه فریاد می کشید: وای به حال دختر بدبختی که شرافت خود را حفظ نکرده است. و همین طور قوانین به پدر و مادر و اقوام دختر اجازه هر برخوردی با دختر متخاطی را می داد.

در زمان ناصرالدین شاه قاجار:

زنان بدکاره را بعد زدن شلاق سرشان را تراشیده، لباس مردانه به تنشان پوشانده و ماست به سرشان مالیده و صورتشان را به کلی سیاه می کردند و آنها را پشت رو سوار یابو می کردند و پاهاشان را محکم به زیر شکم یابو می بستند و در شهر می چرخاندند و کسبه طبق معمول یک یا چند سکه مسی یا نقره به داخل سینی در دست جلاد سرخ پوش یا میر غضب می انداختند و انها را مورد مسخره و سنگ می اندختند.

نمونه دیگر تنبیه در تهران: دختر شانزده ، هفتده ساله ای رقاصی را به جرم بدکارگی و مراوده داشتن با منزل اروپاییان در نمد پیچیده، ضمن مالیدن و خورد کردن در میان نمد خشن آنقدر در زیر پاهای سنگین خود لگد مالش کردند تا جان دهد.

نمونه ای دیگر در شیراز:در اطراف شهر شیراز چاهی علی بندر با عمقی بیشتر از 550متر بوده است که زنان منحرف و بدنام را بعد از ترشیدن موی سر و برعکس نشاندنش بروی لاغ توسط جلاد(سرخ پوش) در کل شهر می گرداند و در اخد به درون ان چاه می انداختند و یا شوهرش و فامیل با توافق شوهر زن خطا کار را مسموم کرده و به دورن چا می انداختند و یا محرمانه از شهر بیرون انداخته و یا به نقطه دور دست تبعید می کردند یا در بیایان رهایشان می کردند.

حال نمونه ای از زن خطاکار به روایت ادوراد براون:

روزی خدمتکار براون به اتفاق سه پیشخدمت در بازار چشم شان به پسرکی زیبا می افتد که یک کلاغی (نوعی دستار) به سر گذاشته و درکنار مردی نشسته بود، وقتی با دقت نگاه می کنند متوجه می شوند که اویک زن است که موهایش را در زیر کلاغی پنهان کرده زن جوان را نزد داروغه بده و داروغه بعد از فهمیدن مطلب خشمگین شده و شروع به ناسزا گویی می کند و دستور می دهد زن جوان را در زندانی مهر و موم شده حبس کرده و نگهبانی می گذارند تا کسی او را نجات ندهد و فردایش فرمان می دهد او را در جوالی جا داده و چوب بزنند و موهایش را ترشایده و آزادش کنند.

 *کلیه مطالب فوق برگرفته از کتاب زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی  نوشته: میترا مهر آبادی - نشر روزگار - چاپ اول بهار ۱۳۷۹

فمینیسم چیست؟

 در معنی کلمه یعنی زن وری یا زن مداری ، فمینیسم یک مکتب فکری هست و دارای گرایشهای متفاوتی است. جوهره اصلی ان توضیح ریشه های ستم بر زنان و راهای رفع ان است .فمینیستها معتقدان که زنان نیمی از جامعه همیشه(جز در دوران ابتدای تاریخی )مورد ظلم قرار می گیرند. حقوقشان به عنوان یک شهروند ویک انسان نادیده گرفته شده است.

در ایران بین صاحب نظران اختلاف هست که ایا فمینیست می تونه مسائل زنان را در ایران بر طرف کند؟ عدهای عقید دارند که با وجود تفاوت در فرهنگ ومذهب و...در مناطق مختلف جهان، مسائل زنان ماهیتی یکسان داره با انکه در اشکال مشکلات تفاوت هست. عده دیگر اعتقاد دارن به دلیل تفاوتهای زیاد در فرهنگی و اجتماعی و مذهبی ، نمی توان مسائل زنان ایرانی را با مسائل مربوط به زنان اروپایی وامریکای مقایسه کرد و برای همین فمنیست نمی تواند در جامعه ایران کاربرد داشت باشد.

از اولین فمنیستها در ایران می توان از صدیقه دولت آبادی ها، زندخت شیرازی ها و.. نام برد.برای اطلاعات بیشتر می توانید کتاب (جنبش حقوق زنان در ایران ۷طغیان ،افول وسر کوبی از 1280تا انقلاب 57) نوشته الیز ساناساریان به ترجمه نوشین احمدی خراسانی رجوع کنید

مفهموم سکولاریسم(secularism):

 

سکولر در زبانهای انگلیسی و فرانسی بمعنی دنیوی (انچه که مربوط به این جهان خاکی است)و مشتق از کلمۀ لاتین سکولوم است به معنی امور این دنیا .و سکولاریسم یعنی دنیا پرستی یا اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد انچه که غیر ان است. بنابراین شامل رد مذهب هم می شود و غالبا مترادف با سپ تیسم * استعمال می گردد.این اصطلاح در انگلستان زیاد به کار می رود زیرا ابتدا در قرن نوزده جمعی شکاک و آتئیست **در حدود یکهزار نفر گرد امده تشکیلاتی تحت نظر هولی اوک موسس این فرقه که شاگرد رابرت اوون*** بود به وجود اورند. فکر ایشان ان بود که از خصومت شدید که هدف ان به حد افراد حمله به کلیساها باشد اجتناب نموده و در ان نوع جمیعتها شرکت ننمایند بلکه هدف خود را هدف خود را هدفی مثبت معرفی کردند و ان توجه به امور این جهان خاکی بود .این فرقه تحت رهبری براد لا پیشرفت قابل توجهی نمود اما در حال حاضر چندان پیشرفتی ندارد. اکنون عبارت از مجمعی است از خدا ناپرستان (آتئیست ها)و بیشتر اشخاصی مجذوب ان می شوند که میل دارند انتقادی شدیدتر و متجاوزانه تر به مذهب وکلیسا به عمل اید.

*سپتیک، اسکپ تی کیسم :از همان فلسفه شکاکین یا فلسفه شک می باشد و در عرف مذهبیون معمولا به کسی اطلاق می شود که نسبت به عقاید مذهبی شک آورد یا رد عقاید مذهبی کند.این مفهموم نزدیک به مفهموم جدید اکنوس تی کیسم می باشد.در قرن هجدهم این اصطلاح هم در آتئیست ها و هم درمورد دئیست استعمال می شد اما امروز بدین مفهوم است که نسبت به چیزی شک و تردید دارند که به سببی ناگفته نمی خواهند ان چیز یا عقید را انکار کنند. مفهوم اصلی شکاک در یونان قدیم "علم بهر چیز که وراء تجربه قرار گرفته باشد محال است.

**آتئیست atheist:بمعنی خدا ناباور است(منکرین خدا).اتئیست ها به وجود خدا اعتقاد ندارن و به تبع ان وجود روح، شیطان ، فرشته وغیره نیز باور ندارند.

***رابرت اوون:اعتقاد به جامعه ای عاری از فقر ،جنایت و مرض و...داشت و اینکه مردم باید بدون ترس و هراس از اینده در نهایت خوش بینی زندگی کنند.او طرح نخستیم مدینه فاضله خود را نوشت وتحت عنوان نیو لانا رک یاNew lanark نامید.

درج مستقیم از کتابهای مکتبهای سیاسی تعریف :دکتر بهاالدین پازارگاد.

دارالفنون(قسمت اول):

 

مدرسه نام مشخصی نداشت مدرسه در اوایل تأسیس نام مشخصی نداشت در قرار دادها از مکتب خانه پادشاهی یاد شده و گاه مدرسه نظامی، گاه تعلیم خانه و در آخر دارالفنون نام گرفت. محل دارالفنون میان میدان توپخانه و از سوی دیگر بین خیابان الماسیه که در آنجا زمین هموار بود و به سربازان در انجا آموزش نظام داده می شد. امیرکبیر این مکان را که نزدیک کاخ های ساطنتی بود را مناسب دانست و رضایت ناصرالدین شاه را هم جلب نمود. نقشه ساختمان را میرزا رضا خان مهندیس تبریزی( او جزء پنچ محصلی بود که توسط عباس میرزا نایب السلطنه برای اموختن علم به انگلستان فرستاده شده بود.) او بنای ساختمان را شبیه به امارت سربازخانه ولیچ ترک کرده و محمد تقی معمار ساختن بنا را بر عهد گرفت. در سال 1266 قمری ساختن دارالفنون آغاز شد در آغاز قرار بود برای دوره اول تحصیل 30 نفر شاگرد انتخاب شود که بعد از عزل امیر کبیر بجای سی نفر 150 نفر برای تحصیل انتخاب شدند. مدر سه روز یکشنبه پنج ربیع اول سال 1268(1231 شمسی) سیزده روز پیش از کشتن بانی آن افتتاح شد. نخستین درس در همان روز اول که اصول مشق پیاده نظام بود تعلیم داده شد. استخدام معلمین( دوره اول) در سال 1266 امیر کبیر به جان داوود خان( مترجم اول کشور) مأموریت داد به اتریش رفته و معلمانی توانا در فن تعلیم را به خدمت گیرد( امیر مصلحت نمی دانست معلمانی از انگلستان و روس استخدام شود چون بیم آن می رفت برای مصالح کشور خود تبلیغ کنند.) مشخص شد که حقوق معامان سالیانه حداکثر 4100 تومان باشد اما بعد قرار شد 9 معلم استخدام شود که عبارت باشند از: 1- معلم پیاده 2- معلم توپخانه 3- معلم علم هندسه 4- معلم علم معدن 5- معلم حکمت- پزشکی و جراحی و تشریح 6- معلم سوار نظام. امیر متن قرار داد را به دو زبان تهیه کرد و خواست تا معلمان قبل از آمدن به ایران قرارداد را امضائ کنند. مثال یکی از بندهای قرارداد ذکر شده:

ماده 4 : نسبت به عادات و قواعد مملکت ایران به آنها دقت تمام کرده خلاف آن نخواهم کرد.

مدت قرار داد شش ساله بود. نام هفت معلمی که در اتریش با آنها قرارداد بسته شد شایان ذکر است که ناصرالدین شاه خود از امپراطور اتریش درخواست کرد تا معلمانی کارآمد به جان داوود خان معرفی کنند. نام معلمان دوره اول عبارت است از:

1- دکتر ادوارد ژکب پولاک - اولین پزشک طب جدید و جراحی.

2- کاپیتان زاتی - معلم هندسه بود که کم به مدرسه می امد و بجایش مکلم خان درس می داد . او در سال 1269.ق در ایران می میرد و مسیو بهلو که دیپلمه مدرسه پولی تیکنیک فرانسه بود به ایارن دعوت می شود و مترجمه او را عبدالرسول خان نبیره صدر اصفهانی که از شاگران ممتازه مدرسه بر عهد می گیرد.

3- کرزیر یا کرشیش - معلم توپخانه بود اما تاریخ ، جغرافیا و حساب و هندسه هم تدریسی می کرد.

4- چارنوطلا - او در سال 1269ق بر اثر وبا در رتهران مرد.

5- فوکاتی - معلم شیمی و دارو سازی هم تدریس می کرد.میرزاکاظم محلاتی بهترنی شاگرد او بود که سالها در دارالفنون شیمی درس می داد و پایه گذار علم شیمی در ایران است.

6- نمیرو - معلم فنون نظامی بود.

7- گومنز - این دو(6و7) زورتر به ایران امدند.

معلمان دیگر در سال 1231 شمسی به ایران امدند. انها دو روز بعد از عزل امیر کبیر به ایران وارد شدند.بعلت مخالفت میرزا اقاخان با برنامه های امیرکبیر می خواست به پیشنهاد سرهنگ شیل وزیر مختار انگلستان به بهانه ای معلمان اتریشی را خراج کند و معلمانی از انگلستان استخدام نماید اما ناصرالدین شاه چون خود از امپراطور اتریش درخواست معلم کرده بود خواسته وی را نپذیرفت. با اینکه ناصرالدین از تاسیس مدرسه در ایران چندان اشتیاقی نداشت چون می ترسید مردم ایران با افکار آزاد اندیشانه اورپاییان اشنا شوند و بر ضد دربار او بر خیزند. اما مدرسه در سال 1268قمری افتتاح شد و ناصرالدین شاه به مسیو داوود خان را به حمایل سرخ سرتیپی مفتخر ساخت. درالفنون در اوایل تاسیس جزئ وزارت امورخارجه و زیر نظر محمدعلی خان شیرازی وزیرامور خارجه اداره می شد.

نام نویس داوطلبان:

محمد علی خان شیرازی در 24 ماه محرم سال 1268 چهل روز پیش از افتتاح مدرسه نامه ای به محمودخان کلانتر پایتخت و عزیزخان اجودان باشی نظام نوشته و اعلام کرد. سی نفر از بین افراد چهارده تا شانزده ساله از فرزندان خوانین و عیان و اشراف و مردم برای آموختن علم در دارالفنون انتخاب شوند اما 150 نفر برای تحصیل بخاطر بزرگی مدرسه انتخاب شدند....

ادامه دارد....

با آبگیری سد سیوند مخالفیم.

کرک (کراک)

کرک((crackکه گاهی راک و یا کراک(نام شایعه اش در ایران) که نام علمی آن کریستال میت است. چیست؟

کرک اولین بار درسال 1985 در نیویورک با بازار عرضه شد. کرک از کوکائین اشباع شده تهیه می گردد و فروشندگان به علت حجم کوچک (برای هر بار مصرف به اندازه یه عدس یا کوچکتر از ان می باشد) و نقل وانتقال و محدود نبودن سن استفاده کنندگان ،به فروش این ماده مخدر روی می آورند.

اما مواد اولیه کرک در ایران از هروئین اشباع شده است. کرک هروئینی است که تا حد ممکن اشباع شده است یعنی در هر 1گرم کرک 10 تا 100 گرم هروئین است. وابستگی فرد مصرف کننده کرک بسیار بالاست. فرد اگر سه بار آن هم به میزان کم از کرک استفاده کند اعتیادش حتمی است.مصرف کننده کرک در زمان بسیار کوتاهی از نئشگی حاصل از مصرف در می اید (این حالت کمتر از5- 7 دقیقه به طول می انجامد) از این رو فرد را سخت به خود وابسته می کند . پس از مصرف کرک در اولین بار فرد دچار حالت افسردگی و... می گردد و باز هم برای فرار از این حالت به مصرف دوباره رو می آورد، هر چه مدت نشگی بیشتر باشد میزان مصرف هم بالا تر می رود تا جایی که فرد همیشه خمار است یا در حال مصرف، این حال تا پایان عمر کوتاهش ادامه دارد. استعمال کرک سبب بالا رفتن ضربان قلب (تا 50% افزایش می یابد) و فشار خون و منقبض شده رگها می گردد و خطر حمله قلبی و تشنج را به همراه دارد. فرد معتاد ظرف کمتر از 3 ماه به دلیل بی اشتهای و بی خوابی بیش از 30 کیلو از وزنش را از دست می دهد. و بیش از یک ماه پس از مصرف از روال زندگی عادی خود خارج می شود و در اولین سال اعتیادش حداقل کبد و طحالش را از دست می دهد و چنانچه نحوه مصرف از طریق تزریق باشد بیش از دو ماه عمر نخواهد کرد.مصرف کننده کرک یا در حال چرت است یا خماری . تاثیر انی مصرف کرک سبب احساس خوشی، رضایت فراوان و هیجان و... می شود اما بعد از بین رفتن تاثیر کرک فرد دچار درد عضلانی ،افسردگی و شدید ترین علایق عاطفی خود به دیگران را از دست می دهد.به دلیل استفاده میزان کم کرک (چون از هروئین اشباع شده به دست می اید)معمولا به اندازه یک عدس وحتی کوچکتر است و شایع ترین نوح مصرف ان از طریق استعمال دودش می باشد.این روش را فردمعتاد می تواند در هر مکانی انجام دهد(به دلیل نداشتن بوی چندانی و ظرف مدت 2 دقیقه بویش از بین می رود)اغلب استفاده کنندگان از کرک دچار پارانویا می شوند و دست به خودکشی یا جنایت می زنند.این نوشته حاوی اطلاعات بسیار فشرده ای از مضرات و خطر استفاده از کرک می باشد.تمام سعی مان بیان میزان بالای خطر استعمال این ماده مخدر نسبت به دیگر مواد مخدر و حتی به مراتب جبران ناپذیرتر از قرص های روانگردان می باشد، که اطلاعات چندانی درباره اش در اختیار جامعه قرار داده نشده است. به امید داشتن جامعه ای سالم.