دمیان ـ هرمان هسه

 دمیان ـ هرمان هسه

 رمان با شرح یک خاطره در ده سالگی آغاز می شود. فردی بیگانه با عقاید و روشهای که با آن بزرگ شده وبه اجبار فرزند بودن،اعقاید و روشهای زندگی آنها را در پیش گرفته بود . اما از درون با تمام آنها بیگانه می نمود . در میان عقایداش در بیگانگی به سر می برد و در واقع روحش خواستار آن دیگری بود. محیط زندگی خود را به دو قسمت تقسیم کند: نور وظلمت - نور محیط خانه آنهاست که محدوده هایش از قلمره دیگر تنگ تر بود (مادر ،پدر و خواهرها وانظباط واخلاق و...) که خطوط ومسیرهایش راست به ان دنیا ختم می شود(دنیای که شیطان درونش نبود)- ودیگری محیط بیرون خانه شامل زندگی خدمتکارانشان و مردم کوچه وخیابان بود. اما زیبایها و تازه گیها وبه دور از تکرار بودن محیط دیگر برایش بیشتر جذاب بود. همان طور که خود می گوید( احتمالی بود که آدمی آن را در ضمیر خود آگاهش حس می کرد- ص26. )موجودی سرگردان که برای نشان دادن وجود خود در میان دوستان جوانش (همان مرد بیرون ) ناچار به گفتن دروغی می شود وقتی به خود میاید. (جرم من خواه دزدی ، یا دروغ - جرمی معنی بود. گناه من گناه مشخصی نبود ، نه این بود ونه آن - بلکه همدستی با شیطان بود) به قول خودش این اولین ضربه به ستونهای اصلی زندگیش بود واین ضربه های تلخ هستند که دنیای کودکی را می کشند و انسان را به دنیای واقعی و پر از دروغ وریا حل می دهند ، زخمهای که پی در پی به وجود می آیند و بعد در ظاهر فراموش می شوند. اما در بطن آدمی ریشه می تابانند تا همه چیز را تحت تاثیر قرار دهند. با دمیان آشنا می شود او را از یک ماجرای عذاب آور نجات می دهند . دمیان همانند یک روانشناس است - دمیان فراتر را می بیند با روح دیگران ارتباط بر قرار می کند . همان طور که در متن کتاب از زبان او می خوانیم (شخصی را با دقت تمام مورد مطالعه قرار بده ، خواهی دید که آگاهی تو درباره او بیشتر از خود اوست.ص 97) . تاثیر کلام و مطالعه او بر سینکلر چنان در متن رمان آشکار است (به نظر می آمد صدایش از درون من بر می خیزد و از همه چیز آگاه است. آیا او همه چیز را دقیق تر و بهتر از من می دانست؟) . مسله دمیان مسائه راحت بودنست هر کس روشی برای راحت بودن اتخاذ می کند بر همان مبنا اموری را مجاز وممنوع می نامد . او به اصول فردی ایمان دارد. معتقد است رفتار زیرکانه یا ریاکارانه ماست که ما را از حقیقت درون دور می کند مانند خود سینکلر (پسرکی رشد یافته در خانواده مذهبی وبا عقایدی بزرگ شد که هیچ ایمانی به آنها ندارد اما مثل یک عادت ودردناکتر از آن همانند نفس کشیدن برایش پر اهمیت اند . در دنیای دیگر (ساخته ذهن خود) با دیگران آشنا می شود با افکار جدید که آنها را پایه اصلی دنیای خود می داند و در حالی که اعتقادات قبلیش بر خلاف این (دنیای جدید) فقط او را در تنگنا قرار می دهد، چیزی میان خوشی ،عذاب وجدان ناشی از ان خوشی و.... . در سرگردانی میان خواستهایش وآن عقاید اسیر است طوری که خود نسبت به خویشتن این طور قضاوت می کند( در واقع مشتی نجاست& خوکی کثیف وشراب خوارهءئی پلید بیش نبودام ، نفرت انگیز وخام و بی تجربه بودام، بدل به جانوری لئیم شد بودام که اشتهای سیر ناپذیر مرا به انحطاط می کشاند ...ص 123) علی الرقم رنجهای که می کشید تقریبا از زندگی لذت می برد از این سو رو به عیاشی می گذارد . در واقع دگرگونی کامل همراه با عذاب وجدان که او را به ابتذال می کشاند. تا به قول خودش : آزادی را حس کند و به مقدساتی که با آنها بزرگ شد بود پرخاش کند و در این حال قلبا ترسی آمیخته با احترام در دل احساس کند .( برای ستیزه با جهان ، راهی جسته بودم وآن هم رفتن به میخانه ها و لاف در غربت زدن بود- یعنی تنها راه اعتراضی که می شناختم .ص128) سر انجام کمی با خویشتن کنار میاید و دنیای تازه می آفریند . چیزی که برای زیستن به آن محتاج بود .گذشتها را کنار می گذارد دیگر نه از دوران پر از شهوت ولجام گسیختگی ، اعتراض خبری بود ونه از دنیای کودکی که گریز گاهی باشد برای پناه بردن به دامن امن مادر. وقتی می خواهی دوباره متولد بشوی باید دنیای را ویران کنی و سینکلر همین کار را می کند ، دنیای خودش را می سازد - دنیای که در جستجوی جمال معنویت بود . در واقع این تحول زمانی پدید می آید که عبارتی می خواند از نوالیس: ( راستی ما به کدام سو در حرکتیم ؟ همیشه به جانب زادگاه ) آنگاه است که سینکلر می اندیشد " سر نوشت و روحیه دو واژه متفاوت برای یک مفهوم هستن." مانند سر نوشت او و پیستوریوس با روحیه یشان . پیستوریوس پسر کشیشی است که الاهیات را در نیمه راه رها کرد تا به ندای درون خویش جان بخشد و به حقیقتی که در جستجویش بوده برسد . فردی همتا در عقاید با دمیان& با این تفاوت که هنوز در تحقق خواسته خود باز مانده بود و شاید هم به طریقی آن را انجام میداد . با هدایت دیگران برای شناخت حقیقت درونشان یا همان سر نوشتشان سینکلر بعد آشنای با پیستوریوس به این نتیجه می رسد که ( هر کس فقط یک وظیفه حقیقی بر عهد اوست و آن یافتن راهی به ضمیر خویش است ...و هر کاری جز این ، تلاش بی فاید است کوششی برای فرار از حقایق است . پذیرش افکار وخواسته های عوام الناس ، نشان دهنده تسلیم و ترس ادمیست). رمان در واقع سیر عقیدتی مردم اروپاست .

نظرات 1 + ارسال نظر
نگار (tasnim) سه‌شنبه 28 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:19 ب.ظ http://tasnim1361.persianblog.ir

سلام برات ارزوی بهترینهارو تو سال 87 دارم
سال خوبی داشته باشی

سلام
نوروز شما هم پیروز باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد