راز گلها

این مطلب بر گرفته شده است. از فرهنگ اطلاعات عمومی تالیف دکتر مصطفی شهابی و گروه دیگر از اساتید . همه ما بر اساس طبع درونی و احساسمان گلی را بر دیگر گلها ترجیه می دهیم (از دیر باز تا کنون نویسندگان وسخن پردازان گلها را زبان احساس نامیدن وزبان حال گلها تعبیراتی لطیف وشاعرانه به وجود اوردن بعقیده انان هر گلی نماینده احساسی است ومی توان مکنونات قلبی اهدا کنند گل را اشکار کند .

گل سرخ _ عشق آتشین مرا بپذیر.

غنچه گل_ برای نخستین بار قلبم بخاطر تو لرزید.

گل میخک _قلبم را به تو تقدیم میکنم.

گل شقایق _ زندگیم فقط بخاطر عشق توست.

گل بنفشه _ همیشه به یاد من باش.

گل اطلسی _ نمی دونم مرا دوست داری یا نه.

گل محمدی _ تو را از صمیم قلب می پرستم.

گل شب بو _ در شب مهتاب رویت را می بوسم.

گل همیشه بهار _ عشق تو برای همیشه در قلب من رخنه کرده.

گل داودی _ از صدای دلپذیر تو لذت می برم.

گل اشرفی _ این هدیه را از من بپذیر .

گل اقاقیا سفید _ عشق پاک ، نتیجه ازدواج وخوشبختی .

گل میمون _ یه بوسه می خواهم نه بیشتر.

گل یخ _ از عشق تو نا امیدم.

گل تاج خروس _ از دوریت سرگردان شوده ام.

گل لادن _ گاهی از من یاد کن.

گل سفید _ می سوزم و می سازم.

گل مینا _ بی وفا به دلدادهء خود رحم نکردی.

گل کاملیا _ فدا کاری در راه عشق خوشیختی می اورد.

گل زرد _ از تو بیزارم .

گل نسترن _ شهرت را بر عشق رجحان دادی .

گل ساعتی _ در واپسین دم زندگی ، خوشبختی تو را می خواهم .

گل پژمرده _ افسوس که بهای عشقت را نا چیز پنداشتم.

گل مریم _ به پاک دامنی تو درود می فرستم.

گل کوکب _ چرا بیهود قلبم را افسرده می سازی.

گل رازقی _ شفا وبهبودی تو را آرزو دارم.

گل لاله _ تو که دل مرا غمزده می خواهی ، این من و این دل دردمند من.

گل سنبل _ تو به منزله باغ پر گلی هستی که دلدادگان را از تو نتیجه ای نیست.

گل بید مشک _ اگر می سوزم وخاکستر می شوم & گناه از بخت نامساعد من است& تو را می بخشم.

.....

همراهی

اولین تظاهرات اینترنتی در رابطه با اعتراض به محدود کردن انسانها در کسب اطلاعات از سایتها می باشد . این اقدام از طریق وارد شدن به سایت گزارشگران بدون مرز از 16 آبان تا 17 آبان طی 24 ساعت از ساعت 11 صبح روز سه شنبه به وقت پاریس معادل 13.30به وقت ایران صورت می گیرد .

آدرس سایت گزارش گران بدون مرز www.rsf.org

با ورد به این سایت با هر کلیک شما در راهپیمای اینترنتی شرکت خواهید کرد.

شوخی- میلان کوندرا


برخلاف تصور دیگران که شوخی را کتابی ضد استالینیسمتان نامیدند کوندرا می گوید:"خواهش می کنم مرا از استالینیسمتان معاف بفرمایید. شوخی یک داستان عاشقانه است ." جرقه اصلی کتاب را خواندن خبری درباره دستگیری دختری که گلهای گورستان را برای معشوقه خود می دزدیده اعلام می کند همان طور که خود کوندرا در مقدمه کتاب بیان می دارد:" کتاب یک رمان عاشقانه است دخترک گل دزد لوسی ، الهه غبار است و معشوقه اش لودویک مردی که شخصیت داستان است. کتاب در برگیرنده هفت فصل می باشد که برغم تمام تلاش ناشر برای حفظ امانت به ناچار مجبور شده است قسمتهای ازفصل چهار بخش پنج کتاب را بخاطر بی پروایی نویسنده در توصیف( به شخصه این را صحیح نمی دانیم و علاقه مندان می توانند این بخش حذف شده را در سایت خوابگرد به ترجمه خانم پری آزاد مطالعه .)بطور کامل حذف کرده است. شوخی حکایت سه روز است سه روزی که لودویک به زادگاهش بعد از گذشت پانزده سال باز می گردد و در این سالها که گذشته سعی می کرد تا خاطرات گذشته را فراموش کند اما با بازگشت به زادگاهش مورامیای زخم های کنه خاطرات دهان باز می کنند و خون تازه به همان شدت نفرت را در تنش به جریان می اندازد. حکایت عاشقانه ی داستان همرام است با نفرتی که سرآغازش شوخی زشت و کوچکی است که روی کارت پستال نوشته می شود و شوخی به شکلهای شگفت انگیزی تکثیر پیدا می کند. تنفر ، تردید و نا آرامی های اجتماعی-سیاسی که موجب می شود شخصیتهای کتاب در طول سالها درگیر شوخی هایی باشند که طبیعت با آنها می کند. لودویک بخاطر نوشتن آن شوخی بروی کارت پستال بواسطه هم حزبی هایش از حذب و دانشگاه اخراج می شود و علامت سلیب سیاه را به بازویش می نشانند. بمدت پنج سال در معدن کار می کند تا باکار در معدن و در کنار کارگران حس خویشتن خواهی درونش از بین برود. در طول محکومیت با لوسی در یکی از تعطیلاتش اشنا می شود به لوسی علاقه مند می شود زیرا او تابع شرایطش است و در ان شرایط مکانی و زمانی به محبت لوسی نیاز دارد، در واقع بهانه ای برای گذراندن ساعتهای سخت کار در معدن . دربخش دوم هلنا وارد داستان می شود زنی میان سال که ساختمان اعتقاداتش ویرانه شده است. ارتباطش با زمانک مردی که لباس های ومتعددی دارد تا هر ان لباسی مناسب با شرایط حاکم برتن کند. یاروسلاو دوست قدیمی و همبازی کودکی لودویک ، مردی خسته و متعجب از ریاکارهای که دیگران انجام می دهند و روبروی خود با پسری از نسل دیگر و زنی که دیگر برایش غریبه است مواجع می شود. کوستکا مردی که باور دارد اختلاف کمونیست ها و کلیسا دروغ است که هر دو برای حفظ منافع خود نه انچه دین(آرمان) می نامند. که ابزاری است برای رسیدن متعصبان خشک مذهب به اهادفشان، نه برای رهایی و آسایش مردم که اگر این هدف .الا که خواسته مسیح می باشد کمونیستها هم به دنبال برابری و حمایت از فقرا هستند. هیچ تفاوتی در نفس کارشان نیست اما اختلاف در جهت برابری و حمایت فقرا نیست اخلاف بر سر کسب قدرت است در هر فصل از کتاب شخصیت ها خودشان گذشته یشان را در ذهن خود مرور می کنند تا حالشان. افرادکتاب می کوشند تا به سراب آرامش خود در سایه تلافی کردن اتفاقاتی که دیگران باعث شداند تا بر سرشان بیاید هستند. نفرت آرام کردن این میل که وجودشان را از درون به تلاطم درآورده. داستان عاشقانه کوندرا زیر فشار نفرت ، از شوخی هایی نه خنده دار که تلخ و واقعیت هایی که در چهارچوب باورهای هیچ یک از شخصیتهای کتاب جای ندارد خورد می شود.


بر سواد سنگ فرش راه

 بر سواد سنگ فرش راه

 با تمام خشم خویش
با تمام نفرت دیوانه وار خویش
می کشم فریاد
 ای جلاد
ننگت باد
آه هنگامی که یک انسان
می کشد انسان دیگر را
 می کشد در خویشتن
انسان بودن را
بشنو ای جلاد
 می رسد آخر
روز دیگرگون
 روز کیفر
 روز کین خواهی
 روز بار آوردن این شوره زار خون
زیر این باران خونین
 سبز خواهد گشت بذر کین
وین کویر خشک
بارور خواهد شد از گلهای نفرین
 آه هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلبها می گیرد آتش
برق سرنیزه چه ناچیزست
و خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق
 چه دلاویزست
 بشنو ای جلاد
 می خروشد حشم در شیپور
می کوبد غضب بر طبل
هر طرف سر می کشد عصیان
و درون بستر خونین خشم خلق
زاده میشود طوفان
بشنو ای جلاد
و مپوشان چهره با دستان خون آلود
می شناسندت به صد نقش و نشان مردم
می درخشد زیر برق چکمه های تو
لکه های خون دامنگیر
و به کوه و دشت پیچیده ست
نام ننگین تو با هر مرده باد خلق کیفرخواه
و به جا مانده ست از خون شهیدان
 برسواد سنگ فرش راه
 نقش یک فریاد : ای جلاد ننگت باد

                          ه-الف-سایه

کبوتر صلح

چندی پیش در وبلاگمان مقاله انتشار شد در ارتباط با هوشنگ ایرانی ونشریه ادبی-هنری خروس جنگی . همان طور که در ان نوشته امده است در بین انتار خروس جنگی وقفی ایجاد شد در این فاصله نشریات دیگری پا به عرصه گذاشتن از جمله: پیک صلح (تنها در یک شماره در سال1329) و ستاره صلح (در پنج شماره) وکبوتر صلح .

کبوتر صلح

اولین شماره کبوتر صلح در تاریخ پانزده اردیبهشت سال هزارو سیصدوسی انتشار یافت در ان شماره کبوتر صلح خط مشی خود را این طور عنوان می کند(( کبوتر صلح نشریه ئ است هنری که برای خدمت به صلح وهنر نو ،روزهای اول وپانزدهم هر ماه منتشر می شود .)) کبوتر صلح زیر نظر هنر مندانی چون احمد صادق ،جهانگیر بهروز و محمد جعفر محجوب از طرف بنگاه سپهر منتشر می شود. کبوتر صلح در واقعه زبان غزل سرایان و قصید گویان (راست سنت گرایان )بود که معتقد بودند درک شعر آزاد وفهم انچه می خواهد بیان دارد در حد قدرت درک مردم عادی نیست . شعر نو به مسائل اجتماعی می پرداخت بر خلاف شعر نو، کبوتر صلح اموختن مبارزه وقیام بر زد نادرستیها را لازمه مردم می دانست و معتقد بود خواسته مردم کسب نان ومعرفت است . از طرفی به شعر ازاد لقبی چون طبع آزماءی و تفنن و ذوق بازی ادبی وشعری داد بود . کبوتر صلح در شماره ءی نیما را جزی از پیروان خود می نامد زیرا نام نیما اعتبار هر نشریهء بود . اما در شماره دیگر بر نیما سخت می تازد و می نویسد: ...و هیچ وقت از اونشنیدیم که کارهای( تازه وآزاد)خود را به عنوان یک کار صحیح وقطعی تلقی کند .با سر دادن شعارهائی چون مبارزه در جهت تحقق حق مردمی در ان دوران که عرصه بدست سوسیالیزم انقلابی شوروی بود سبب می شود تا شاعران جوان بسیاری را به سمت خود بکشد . چون : هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) ، احمد شاملو(ا.صبح) ،اسماعیل شاهرودی(اینده)، محمد زهری ، سیاوش کسرائی و....

هوشنگ ابتهاج در مقدمه کتاب سراب مطلبی تحت عنوان(انتقاد از خود) و(انتقاد از گذشته خود) می نویسد :"....من ،دلی را که در انگشتان عشقهای ناسپاس ، فشرده وخونین شده ، به عشق مردم ،به عشق وفادار مردم می سپارم....". کبوتر صلح شعر شب گیر سایه را که متن شعر نشان دهنده تغییر روحیه شاعر است را به چاپ می رساند ود رانتهای شعر نقدی بران می نویسد.

کبوتر صلح درباره مجموعه شعر جدید احمد شاملو که مجموعهای است بر مبناء اعقاید سیاسی شاعر می نویسد:" ... دوست شاعر ما ،با شعار (هنر برای اجتماع ) نه تنها مخالفتی نداشت باشد، بلکه موافق هم باشد ، اگر چنین است چرا نمی خواهد اثاری به وجود اورد که برای اجتماع مفهوم ومفید باشد؟... ا.صبح می خواهد چنین کند . مزامین اشعارش گواه این معنی است ، ولی با شیوهءی که پیش گرفته ، ....محققا این خواست مقدس نمی تواند عملی شود... . اسماعیل شاهرودی شاعری که در چارچوب زیبا شناسی حزبی شعر می گفت و د رواقع نام مستعار او آینده بیان کننده رئالیسم سوسیالیستی است . اما سبک شعری شاهرودی هم باب طبع کبوتر صلح نیست به این سبب در نقد اولین مجموعه شعر شاعر (اخرین نبرد) می نویسد : "...(اخرین نبرد) نخستن اثر طبع اوست که می توان گفت هنوز خوب نرسیده است ... ." نیما اخرین نبرد را نوشته است و در ان این طور می نویسد:" من به خوانندگان مخالف وملانقطی شما بگویم : او در اولش را می زند . که می داند دور اخر را کدام سوارکار می برد؟... طرز فکر شما در احساسات شما دخالت دارد . هر اندازه که ایمان شما نسبت به منظور ومشرب فکری که دارید محکمتر باشد ،احساسات شما هم بیشتر برانگیخته می شود ... زیاد فکر نکنید که هنر برای هنر است یا مردم .هنر برای هر دوی انهاست وبلاخره روبه مردم می اید..... .

کبوتره صلح در سال دوم ، پانزده مرداد سال هزارسیصدوسی ویک در حالی که در اوج بود تعطیل می شود. در اخرین شماره خود سواد سنگفرش را از ه.ا.سایه- زخم قلب آبائی از ا.صبح - اسم شب از سیاوش کسرائی به چاپ رساند.

*این نوشته در واقع کوتاه نویسی شده از کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو - شمس لنگرودی.*