دارالفنون بخش پایانی

به شاگردان به اندازه ترقیشان انعام تعلق می گرفت.

تنبیهات:

مدرسه 10نفر قرمز پوش داشت که به همراه ناظم مدرسه محمد حسین ادیب الدوله (وی تا پایان عمر ادراه انضباتی مدرسه را بر عهد داشت) نظم را در مدرسه بر پا می کردند. انها در اخر تعطیلات تابستانه به خانه شاگردان که اکثرا از خانوادهای اشراف بودن سر می زدن و اغار مدرسه را اطلاع می دادند.(بعدها زمانی که در ایران روزنامه رواج پیدا کرد اغاز دوره تحصیلی را در روزنامه اعلام می کردن و ناصر الدین شاه دستور داد در سال چند بار مطلبی درباره دارالفنون و پیشرفت شاگردان در روزنامه واقع اتفاقیه انتشار دهند.) برای انکه شاگردان در خانوادهای مرفع بزرگ شده بودن ناظم تمام تلاش خود را صرف تعلیم انها می کرد . تنبهیهات شامل : فلک، قراولی گاهی حبس و یا اخراج از مدرسه بود.

بودجه دالفنون

هزینه قسمت نظامی مدرسه از بودجه مخصوص نظام تامین می شود و دیگر هزینه مثل هزینه معلمان و خدمتکاران مدرسه از خزانه سلطنتی پرداخت می شود . بودجه اهدای سال اول 7750تومان بود.در سال 1307-ق 30000تومان درسال 1309-ق به علت تهی بودن خزانه دولت حقوق معلمان داخلی و خارجی را از هر قرار تومانی 4قران و نیم پرداختند. البته مخالفان دایره بودن دارالفنون با انواع بهانه ها پرداخت حقوق معلمان را به تاختر می انداختند و گاهی به عذر نداشتن پول از پرداخت ان سرباز می زدن .یکبار ماموران خزانه از پرداخت پول خودداری کردن و خطر تعطیلی مدرسه را تهدید می کرد اما فیلی که در طویله دولتی به سر می برد مرد وصدراعظم بخاطر سماجت حامیان مخارج نگهداری فیل را به مدرسه اختصاص داد.

دست آوردهای دالفنون

در سال 1280ه-ق اعتضاد السلطنه - وزیر علوم- کتابخانهء برای دارالفنون تشکیل داد و تا زمانی ریاست میرزا محمود خان علاءالملک مورد استفاد شاگردان وملمان قرار می گرفت اما بعد به کتابخانه ملّی اضافه شد. در انجا نسخه های خطی و ترجمه بعضی از کتابها موجود است که توسط خود معلمان ایرانی و یا شاگردان ممتاز که به عنوان" خلیفه" داده می شود ترجمه شده است.

در سال1304- ق لابراتور شیمی و معدن ساختش با پایان رسید و در عقب کلاسهای درس چندین کارخانه ساخته شد :کارخانه شمع کافوری، آزمایشگاه طبی و داروسازی و چاپخانه و یک سالن تئاتر ساخته شد که بعدها به وسیله مسیو لم معلم موزیک و مزین الدوله نمایشهای در آن اجرا شد. لازم به ذکر است امیرکبیر در سال1267ق حاجی تبریزی و 3 نفر دیگر را برای فراکیری صنعت بلورسازی ،ریخته گری، درودگری و آهنگری به سنت پطرزبورگ فرستاد که بعد از 3سال به ایران بازگشتن و البته علاوه بر فهنای یاد شد حاجی محمد صنعت کاغذ سازی را هم آموخته بود و با خود چرخ دستی کاغذ سازی راهم به ایران اورد اما چون امیرکبیر در قید حیات نبود از دانش انها ساتفاد نشد.

در سال1237-ق میرزا آقاخان نوری به دستور ناصرالدین شاه نامهء به اعتضادالسلطنه نوشت و در ان خواست تا 5معلم بای تعلیم فن پیاده نظام که درجه یکی از انها سرتیپ یا سرهنگ باشد و چهار نفر دیگر درجه دار ،یک معلم فیزیک ، معلم معدن شناسی و دو نفر معلم هندسه سه معلم قور خانه و یک معلم شکر سازی استخدام کند.

در سال 1304-ق ریئس الوزرا وقت در خواست کرد تا مجسمهء از امیر کبیر ساخته شود و در میدان مدرسه نصب شود. هزینه ساخت ان را بزرگان وفارغ التحصیلات پرداخت متقول شدند اما به خاطر مخالفت بعضی از علما به بهانه اینکه ساختن مجسمه در اسلام جایز نیست با ساخت مجسمه مخالفت کردن و مبلغ جمع آوری شد صرف مجهز کردن کتابخانه مدرسه شد.

مدرسه در سال1308-ق برای تجدید بنا در هم کوبید شد و ماموریت ساخت دوباره مدرسه بر عهده مهندس نیکلای نیویچ که تابعیت ایران بود قرار گرفت وی موظف شد تا مدرسه را طی پنچ سال به پایان برساند. مدرسه در سه شنبه سه مهر 1313ق باحضور :محمد علی فروغی ریئس الوزرا ، وزیران و گروهی از نمایندگان مجلس و جمعی از دانشمندان شروع به آغاز کار کرد.علی اصغر حکمت کفیل وزارت معارف در افتتاح گفت: این عمارت فعلا اختصاص به یک دبیرستان کامل دارد که در هر کلاس دو شعبه با تجهیزات کامل دایر است.

امروز این ساختمان به یکی از مراکز تربیت معلم اختصاص دارد که فقط نام دارلفنون بر کاشی سردر ان نوشته شده است.

* تاریخچه دالفنون .اقبال.

بعد پنچم ، آزادی

 

دایره در اثبات تساوی شعاع های خود

برگرد مرکز خود

                   خم مانده است

تا کی می توان شعاهای دایره را

                                         به پیروی از یکدیگر

                                                              محکوم کرد

انعکاس صدای زنجیرها

                            تصویر سرود آزادی را

در آینهء چشم های من

                            می شکند

انتظار آزادی چندان غم انگیز است

                                         که حکّاکی اعلامیهء حقوق بشر

                                          بر دیوارهء کوره های آدمسوزی

چرا انسان

              آزاد

                 به دنیا نمی آید

که آزاد

         زندگی کند

         که آزاد بمیرد

انسان دایرهء غم انگیزی است

که تکرار می شود.

«کیومرث منشی زاده- مجموعه: سفرنامۀ مرد مالیخولیائی رنگ پریده»

فمینیسم چیست؟

 در معنی کلمه یعنی زن وری یا زن مداری ، فمینیسم یک مکتب فکری هست و دارای گرایشهای متفاوتی است. جوهره اصلی ان توضیح ریشه های ستم بر زنان و راهای رفع ان است .فمینیستها معتقدان که زنان نیمی از جامعه همیشه(جز در دوران ابتدای تاریخی )مورد ظلم قرار می گیرند. حقوقشان به عنوان یک شهروند ویک انسان نادیده گرفته شده است.

در ایران بین صاحب نظران اختلاف هست که ایا فمینیست می تونه مسائل زنان را در ایران بر طرف کند؟ عدهای عقید دارند که با وجود تفاوت در فرهنگ ومذهب و...در مناطق مختلف جهان، مسائل زنان ماهیتی یکسان داره با انکه در اشکال مشکلات تفاوت هست. عده دیگر اعتقاد دارن به دلیل تفاوتهای زیاد در فرهنگی و اجتماعی و مذهبی ، نمی توان مسائل زنان ایرانی را با مسائل مربوط به زنان اروپایی وامریکای مقایسه کرد و برای همین فمنیست نمی تواند در جامعه ایران کاربرد داشت باشد.

از اولین فمنیستها در ایران می توان از صدیقه دولت آبادی ها، زندخت شیرازی ها و.. نام برد.برای اطلاعات بیشتر می توانید کتاب (جنبش حقوق زنان در ایران ۷طغیان ،افول وسر کوبی از 1280تا انقلاب 57) نوشته الیز ساناساریان به ترجمه نوشین احمدی خراسانی رجوع کنید

نگاهی به ساعت پنج برای مردن دیر است - امیر حسین چهل تن

 

کتاب شامل مجموعه داستانهای کوتاست، اگر بخواهیم داستانها را بر مبناء جذابیتشان یا همان کیفیت موضوع (از نظر من خواننده)رده بندی کنیم . براین قسم اند:

زنی چای درست می کند،ساعت پنج برای مردن دیر است، زنی به ماه عسل میرود،دارالشفا، یک سونای داغ- زنی جلوی ویترین مغازه هست - زنی روی چمن نشستهاست - نویسنده روی پاگرد .

چیزی که در این مجموعه ذهن خواننده را به خود بیشتر مشغول می کند، زنها و ضمیر درونی شخصیتهای داستانهاست.این سوال پیش می آید؛ چرا آقای چهل تن از ضمیر یک زن سخن می گوید؟ هر چند نویسنده شرح مفصلی از شخصیتها ارائه نمی دهد(شاید کمی آشکار تر فقط در داستان زنی چای درست می کند) اما شخصیتها ان طور که باید نیستن شاید از لحاظ سانسور و یا مبهم نویسی داستان ،داستان گاهی کور است. اما نویسنده با مهارت تمام اشاره به آثار نا مطلوب محدودیت و آزادی بی حد زنانه دارد ، که زن را به سمت انحراف جنسی می کشاند. اما یک زن بهتر و قابل لمس تر می تواند از ضمیر یک زن بنویسد. شاید این قضاوت کمی زنانه باشد ،اما لاعقل از آن باب که در داستان جاریست...

نو نویسی یا همان عدم تکرار موضوع، جذابیت خاص به تک تک داستانها داده است.

ساعت پنچ برای مردن دیر است - چاپ اول سال 1381- انتشارات نگاه

برای محمد قاضی

 

بی حنجره،

صدای خموشت،

رساتر است!

بی پنجره،

فضای زمین،

خوش نما تر است!

فریاد بی صدای تو از هر صدا

با گوشهای بسته ی من ، آشنا تر است!

مکث تو از تمام صدا ها صدا تر است!

سنگین نشسته برف

بر بام

اما درون خانه

از آسمان و باغ خدا دلگشا تر است

از خنده ی ستاره و گل، با صفاتر است!

با تارهای صوتی

با نگ تو ، نارسا بود

اینک صدای تو در باد

از گیسوان دلبر جانان، رها تر است!

تهران (دفتر شعر ایستگاه بین راه)

دارالفنون- قسمت دوم

سال اول

در سال نخست به دو علت شاگردان در تحصیل خود پیشرفتی نکردند نخست: به علت آشنا نبودن شاگردان با زبان معلمان و معلمان با زبان فارسی ؛ دگر علت جمع روزهای بود که شاگردان در سال اول به مدرسه رفتند( کمتر از 180 روز بود)، مدرسه در تمام روزهای که اعیاد مذهبی و تمام ایام ماه رمضان و ایام سوگواری و همینطور روزهای دوشنبه و جمعه در هفته و تعطیلات تابستانه(سه ماه تابستان) مدرسه تعطیل بود از این رو برای حل مشکلات بیش از حد اعتضاد السلطنه وزیر علوم و رئیس مدرسه تعطیلی های روز دوشنبه را متوقف و دگر تعطیلات را محدود نمود و همین طور تعطیلات تابستانه 40 روز اعلام شد(اولین بار در سال 1286 قمری به علت گرمی هوا مدرسه 40روز تعطیل شد و از ان سال تعطیلات تابستان به 40 روز مرسوم شد). تا سال 1240 شمسی به دستور رئیس مدرسه کار تدریس دارالفنون از دوساعت پس از برآمدن خورشید تا سه ساعت پیش از غروب ادامه داشت.

با انکه ریاست مدرسه را اعتضادالسلطنه( شاهزاد علی قلی میرزا) بر عهد داشت اما رضاقلی خان هدایت معروف به لَله باشی (او در سال 1215روز 15 محرم قمری در تهران متولد شد سه ساله بود که پدرش آقاهادی درگذشت و مادرش با محمد مهدی شحنه ازدواج می کند، شحنه به رضاقلی خان درس می دهد و دخترش از زن اولش را به عقد او در می اورد. رضاقلی توانایی زیادی در شعر و زبان آوری و نکته سنجی داشت، شعر در مدح فتحعلی شاه می سراید و ملقب به امیرالشعرا می شود. حاج میرزا آقاسی او را به محمدشاه معرفی می کند و عباس میرزا تربیت فرزند خود را به او می سپارد و به او لقب لَله باشی می دهند. وقتی ناصرالدین شاه بر تخت می نشیند مورد بی مهری شاه قرار می گیرد و زندگیش از هم می پاشد امیر کبیر او را پناه می دهد و او را به رسالت خوارز مامور می کند(شرح این واقع در سفرنامه خوارز مکتوب است.))اداره مدرسه بر عهد داشت.و بعد از او علی قلی خان مخبرالدوله ناظم شد و بخاطر آنکه پی در پی به ماموریتهای فرستاده می شود برادرش جعفرخان نیرالملک(جعفرقلی خان درس خوانده در الفنون بود و در رشته نقشه کشی مهارت داشت) امور درالفنون را برعهد می گرفت.

در سال دوم درس فارسی و عربی به معلمی شیخ محمد صالح به دروس مدرسه اضافه شد.

بنای مدرسه

بنای مدرسه دارای پنج حجره منقش و بزرگ بود که در سال اول به اتمام رسید حیاط دارای حوض بزرگی بود که در اطرافش کرتهای که در انها درختهای میوه از قبیل زردآلو و توت وشاه توت کاشته بودند و از فواره های حوض آب قنات معروف به آب شاه که صاف ترین و گواراترین آبهای مشرف تهران بود از مجرای زیرزمینی به داخل حوض جریان داشت و شاگردان برای رفع تشنگی از آن می نوشیدند، در ضلع شرقی چند مغازه ساخته شده بود که در بالای مغازه ها چند اتاق قرار داشت که سالها محل وزارت علوم و معارف بود.

کمک هزینه مدرسه به شاگردان

به شاگردان در سال 12 تا 40 تومان کمک خرجی تعلق می گرفت و سالیانه دو دست لباس اضافه در فصل زمستان لباس زمستانی از جنس ماهوت و در فصل تابستان لباس تابستانی به آنها می داد.ناهار در مدرسه صرف میشود. در سال سه بار امتحان گرفته می شود و به شاگردان به اندازه ترقیشان انعام تعلق می گرفت...

ادامه دارد...