روزهای زیادی سپری شدند و خوب، بی چکمه و بی کلاه کمی به ما و یا ما به او استراحت داده بودیم، آمدیم با آن امید که کمکی هر چند ناچیز و خام در حق هم فکرانمان کنیم.

با هم

سهراب سپهری- قسمت پایانی

 

شعر سپهری برخلاف شعر عرفانی ایران بر نمی آشوبد و برای ان که جهان بدان گونه که هست زیبا و نیک پنداشته شود ، باید به شیوه ئی نوع بر ان نگریست.در عرفان بودایی بر وهم و معرفت تکیه بسیار شده است و به عقیدۀ بودا وهم و معرفت از فکر و روح سرچشمه می گیرند((هر ذات یا پدیده ئی از کنشهای فکر بر میاید )) به عقید بودا ،دنیای اطراف ما هم ناشی از نوعی کنش های ما نسبت به ان است و به تعبیر روشن وی مثله((چیزهای جورواجوری که از آستین یک شعبده باز بیرون اید)) بودا می گوید:

همچنانکه تصویری به قلم یه هنرمند ترسیم می شود .محیط نیز با فعالیتهای فکر به وجود می اید.

محیط ساخته شده به وسیله بودا وسپهری و کریشنا مورتی دنیایی پاک و بی آلایشی و خیال انگیز و زیباست اما محیط های ساخته مردم عادی ، چنین نیست . وازانجایی که ذات این جهان عین نیکی و زیبایست اگر همگان چنین نگاه - بر گرفته از اندیشه ئی گسترده - را داشته باشند همگی در وحدت و زیبایی جهان به یکدیگر خواهند رسید.با چنین تفکری حتی یک تصویر ساده می تواند دارای بی نهایت جزئیات و دقایق باشد.و فکر آدمی است که این محیط را کشف می کند.لذا با معرفی نوع نگرش ویژه وگاهی کم نظیر سپهری نمی توان دنیای توصیفی که در اشعار وی به تصویر کشیده شده است را دنیایی صرفا ایدآلی و آرمانی و خیالی معرفی کرد.

اگر بخواهیم واقعیت این جهان را لمس کنیم می بایست همچون سپهری دارای نگاهی تازه و بکر وبقول کریشنا مورتی نگاهی دسته اول داشته باشیم.در شعر سپهری از این جهت (نوعی زیبایی شناسی ویژه افرید می شود واز این نظر یکی از موفق ترین شاعران فارسی است).

حداقل در پایان می توان گفت دنیای ماشینی و مملو ازنگاه های دست دوم ما بالقوه می تواند و باید به زیبایی خیال سپهری باشد.و اگر دنیای که ما را در بر گرفته است، چنین نمی یابیم ،چیزی از ارزش سپهری ونیاز ما به شعر وی نمی کاهد.

سهراب و اولین نشریات

نخستین شمارۀ جهان نو در خرداد سال 1325منتشر شد.خط مشی ادبی جهان نو، چیزی در حد سخن است و عمده اثر مثبت ان هم در معرفی اشعار خارجی و معرفی شاعران و نویسندگان ایرانی و برجستگان جهان است.نخستین شعر نو سهراب سپهری که در جهان نو چاپ شد بیمار بود. می کند خیره به یک نقطه نگاه/ خوب درعمق نگاهش پیداست/ سردی و یأس و غم سنگینی/غیر از این هر چه بگوییم خطاست...

جام جم که نخستین شمارۀ آن در فروردین سال 1328 منتشر شد در خود اشعاری از سهراب سپهری به چاپ رساند. نکته قابل توجه این است که برای اولین بار شعر زندگی سهراب سپهری در جام جم به چاپ رسید. سرباز پیر سر به گریبان و در سکوت،/ با من ولیک هیکل او گفتگو کند:/گوید که زندگانی، جز یک نبرد نیست.

علم و زندگی در دی ماه سال 1330منتشر شد این مجله ماهانه بود و سردبیر آن جلال آل احمد که در آن مرگ رنگ از سپهری و دیگراشعار او به چاپ رسید.

 

مرگ شاعر

سهراب زوال و نابودی آدمی را در گریز از واقعیت مرگ می داند لذا با مسئله مرگ و فنای آدمی برخوردی کاملاً عارفانه یی دارد.

« و نترسیم از مرگ

مرگ پایان کبوتر نیست

مرگ وارونه یک زنجره نیست.

مرگ در ذهن اقاقی ها جاری است.

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید.»

او مرگ را در ذات هر پدیده ئی جست وجو می کند، در روح و در سایه او، حتی در زندگی اش، و درست به همین خاطر مرگ در نهایت صمیمیت در او حضور مداومی پیدا می کند.

اول اردیبهشت ماه سال 1359 مرگ در بیمارستان پارس، تهران به سراغ او می آید و روز بعد در صحن امامزاده سلطان علی در قریۀ مشهد اردهال، کاشان به خاک سپرده می شود.

«واگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت.»

منابع:

1- هشت کتاب(صدای پای آب)- سهراب سپهری.

2- تاریخ تحلیلی شعر نو- بخش سوم -شمس لنگرودی- صفحه های 380،391،507،508،553،573،574،602.

3- سهراب سپهری- هنوز در سفرم- شعر و یاداشتهای منتشر نشده از سهراب سپهری- نشر پژوهش فرزان روز- صفحه های 70،74،78،83،87.

4- روزنامه نورزو- ادب و هنر-8مهر سال 1380- محمد حسن حامدی.

5-جهان مطلوب سپهری- حجت عماد.

6- منظومه صدای پای آب- هشت کتاب- صفحه های 280،291.

7- نقد شعر سهراب سپهری- دکتر سیروس شمیسا- صفحه های 292،295.

8- باغ تنهایی سهراب سپهری- مقاله عارفی غریب در دیار عاشقان- فرج سه کوهی.

9- ایران جوان شماره 162 باغ آینه- جمشید برزگر- سارا باهری راد.

10 شعر ها : وشکستم و دویدم و فتادم- مجموعه شرق اندوه- صدای دیدار- مجموعه حجم سبز.

مفهموم سکولاریسم(secularism):

 

سکولر در زبانهای انگلیسی و فرانسی بمعنی دنیوی (انچه که مربوط به این جهان خاکی است)و مشتق از کلمۀ لاتین سکولوم است به معنی امور این دنیا .و سکولاریسم یعنی دنیا پرستی یا اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد انچه که غیر ان است. بنابراین شامل رد مذهب هم می شود و غالبا مترادف با سپ تیسم * استعمال می گردد.این اصطلاح در انگلستان زیاد به کار می رود زیرا ابتدا در قرن نوزده جمعی شکاک و آتئیست **در حدود یکهزار نفر گرد امده تشکیلاتی تحت نظر هولی اوک موسس این فرقه که شاگرد رابرت اوون*** بود به وجود اورند. فکر ایشان ان بود که از خصومت شدید که هدف ان به حد افراد حمله به کلیساها باشد اجتناب نموده و در ان نوع جمیعتها شرکت ننمایند بلکه هدف خود را هدف خود را هدفی مثبت معرفی کردند و ان توجه به امور این جهان خاکی بود .این فرقه تحت رهبری براد لا پیشرفت قابل توجهی نمود اما در حال حاضر چندان پیشرفتی ندارد. اکنون عبارت از مجمعی است از خدا ناپرستان (آتئیست ها)و بیشتر اشخاصی مجذوب ان می شوند که میل دارند انتقادی شدیدتر و متجاوزانه تر به مذهب وکلیسا به عمل اید.

*سپتیک، اسکپ تی کیسم :از همان فلسفه شکاکین یا فلسفه شک می باشد و در عرف مذهبیون معمولا به کسی اطلاق می شود که نسبت به عقاید مذهبی شک آورد یا رد عقاید مذهبی کند.این مفهموم نزدیک به مفهموم جدید اکنوس تی کیسم می باشد.در قرن هجدهم این اصطلاح هم در آتئیست ها و هم درمورد دئیست استعمال می شد اما امروز بدین مفهوم است که نسبت به چیزی شک و تردید دارند که به سببی ناگفته نمی خواهند ان چیز یا عقید را انکار کنند. مفهوم اصلی شکاک در یونان قدیم "علم بهر چیز که وراء تجربه قرار گرفته باشد محال است.

**آتئیست atheist:بمعنی خدا ناباور است(منکرین خدا).اتئیست ها به وجود خدا اعتقاد ندارن و به تبع ان وجود روح، شیطان ، فرشته وغیره نیز باور ندارند.

***رابرت اوون:اعتقاد به جامعه ای عاری از فقر ،جنایت و مرض و...داشت و اینکه مردم باید بدون ترس و هراس از اینده در نهایت خوش بینی زندگی کنند.او طرح نخستیم مدینه فاضله خود را نوشت وتحت عنوان نیو لانا رک یاNew lanark نامید.

درج مستقیم از کتابهای مکتبهای سیاسی تعریف :دکتر بهاالدین پازارگاد.

این روزها

اهدای جایزه بهترین مترجم فرانسه زبان به حسن ختام :

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8602250459

بزرگداشت شارل-هانری دوفوشه کور، مترجم فرانسوی حافظ در محل کتابخانه ملی یکشنبه 23اردیبهشت:

http://www.farsnews.com/php?nn=8602240136&tt

مراسم بزرگداشت محمدعلی موحد:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=487041

جشن تولد عجیب برای همینگوی:

http://www.ketabnews.com/detail-4108-fa-11.html

یابود حکیم ابولقاسم فردوسی:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=486616

فهرست نهایی جایزه کتاب تریلیوم کانادا:

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=487159

اینک بهار

 

گفتی:((بهار مژدۀ نو داد !))

اما ...باور نمی کنیم!

وقتی که سفره ها همه خالی ست

این برگ های سبز ،آیا

صبحانۀ فقیری خواهد داد؟

افسوس!

با این شکوفه های نارنج

با این بنفشه های نوری

بیگانه ایم ما.

اینک بهار

با بغلی از گل

اما چه سود؟

انسان دردمند و گرسنه

در باغهای پر گل هم تنهاست،

عطر شکوفه ها را

این بادهای ولگرد

با خویش برده اند.

 

 

کاظم سادات اشکوری/از دم صبح

دارالفنون(قسمت اول):

 

مدرسه نام مشخصی نداشت مدرسه در اوایل تأسیس نام مشخصی نداشت در قرار دادها از مکتب خانه پادشاهی یاد شده و گاه مدرسه نظامی، گاه تعلیم خانه و در آخر دارالفنون نام گرفت. محل دارالفنون میان میدان توپخانه و از سوی دیگر بین خیابان الماسیه که در آنجا زمین هموار بود و به سربازان در انجا آموزش نظام داده می شد. امیرکبیر این مکان را که نزدیک کاخ های ساطنتی بود را مناسب دانست و رضایت ناصرالدین شاه را هم جلب نمود. نقشه ساختمان را میرزا رضا خان مهندیس تبریزی( او جزء پنچ محصلی بود که توسط عباس میرزا نایب السلطنه برای اموختن علم به انگلستان فرستاده شده بود.) او بنای ساختمان را شبیه به امارت سربازخانه ولیچ ترک کرده و محمد تقی معمار ساختن بنا را بر عهد گرفت. در سال 1266 قمری ساختن دارالفنون آغاز شد در آغاز قرار بود برای دوره اول تحصیل 30 نفر شاگرد انتخاب شود که بعد از عزل امیر کبیر بجای سی نفر 150 نفر برای تحصیل انتخاب شدند. مدر سه روز یکشنبه پنج ربیع اول سال 1268(1231 شمسی) سیزده روز پیش از کشتن بانی آن افتتاح شد. نخستین درس در همان روز اول که اصول مشق پیاده نظام بود تعلیم داده شد. استخدام معلمین( دوره اول) در سال 1266 امیر کبیر به جان داوود خان( مترجم اول کشور) مأموریت داد به اتریش رفته و معلمانی توانا در فن تعلیم را به خدمت گیرد( امیر مصلحت نمی دانست معلمانی از انگلستان و روس استخدام شود چون بیم آن می رفت برای مصالح کشور خود تبلیغ کنند.) مشخص شد که حقوق معامان سالیانه حداکثر 4100 تومان باشد اما بعد قرار شد 9 معلم استخدام شود که عبارت باشند از: 1- معلم پیاده 2- معلم توپخانه 3- معلم علم هندسه 4- معلم علم معدن 5- معلم حکمت- پزشکی و جراحی و تشریح 6- معلم سوار نظام. امیر متن قرار داد را به دو زبان تهیه کرد و خواست تا معلمان قبل از آمدن به ایران قرارداد را امضائ کنند. مثال یکی از بندهای قرارداد ذکر شده:

ماده 4 : نسبت به عادات و قواعد مملکت ایران به آنها دقت تمام کرده خلاف آن نخواهم کرد.

مدت قرار داد شش ساله بود. نام هفت معلمی که در اتریش با آنها قرارداد بسته شد شایان ذکر است که ناصرالدین شاه خود از امپراطور اتریش درخواست کرد تا معلمانی کارآمد به جان داوود خان معرفی کنند. نام معلمان دوره اول عبارت است از:

1- دکتر ادوارد ژکب پولاک - اولین پزشک طب جدید و جراحی.

2- کاپیتان زاتی - معلم هندسه بود که کم به مدرسه می امد و بجایش مکلم خان درس می داد . او در سال 1269.ق در ایران می میرد و مسیو بهلو که دیپلمه مدرسه پولی تیکنیک فرانسه بود به ایارن دعوت می شود و مترجمه او را عبدالرسول خان نبیره صدر اصفهانی که از شاگران ممتازه مدرسه بر عهد می گیرد.

3- کرزیر یا کرشیش - معلم توپخانه بود اما تاریخ ، جغرافیا و حساب و هندسه هم تدریسی می کرد.

4- چارنوطلا - او در سال 1269ق بر اثر وبا در رتهران مرد.

5- فوکاتی - معلم شیمی و دارو سازی هم تدریس می کرد.میرزاکاظم محلاتی بهترنی شاگرد او بود که سالها در دارالفنون شیمی درس می داد و پایه گذار علم شیمی در ایران است.

6- نمیرو - معلم فنون نظامی بود.

7- گومنز - این دو(6و7) زورتر به ایران امدند.

معلمان دیگر در سال 1231 شمسی به ایران امدند. انها دو روز بعد از عزل امیر کبیر به ایران وارد شدند.بعلت مخالفت میرزا اقاخان با برنامه های امیرکبیر می خواست به پیشنهاد سرهنگ شیل وزیر مختار انگلستان به بهانه ای معلمان اتریشی را خراج کند و معلمانی از انگلستان استخدام نماید اما ناصرالدین شاه چون خود از امپراطور اتریش درخواست معلم کرده بود خواسته وی را نپذیرفت. با اینکه ناصرالدین از تاسیس مدرسه در ایران چندان اشتیاقی نداشت چون می ترسید مردم ایران با افکار آزاد اندیشانه اورپاییان اشنا شوند و بر ضد دربار او بر خیزند. اما مدرسه در سال 1268قمری افتتاح شد و ناصرالدین شاه به مسیو داوود خان را به حمایل سرخ سرتیپی مفتخر ساخت. درالفنون در اوایل تاسیس جزئ وزارت امورخارجه و زیر نظر محمدعلی خان شیرازی وزیرامور خارجه اداره می شد.

نام نویس داوطلبان:

محمد علی خان شیرازی در 24 ماه محرم سال 1268 چهل روز پیش از افتتاح مدرسه نامه ای به محمودخان کلانتر پایتخت و عزیزخان اجودان باشی نظام نوشته و اعلام کرد. سی نفر از بین افراد چهارده تا شانزده ساله از فرزندان خوانین و عیان و اشراف و مردم برای آموختن علم در دارالفنون انتخاب شوند اما 150 نفر برای تحصیل بخاطر بزرگی مدرسه انتخاب شدند....

ادامه دارد....