گلدا مایر ، مادر بزرگ اسرائیل

 

 


    همه ما می دانیم اسرائیل در کجا قرار دارد و یا بهتر بگوییم در کجا خود را تحمیل کرده است .اما شاید اکثریت ما نمی دانیم چطور و به دست چه کسانی بوجود امد.و چطور توانست به چنینن قدرتی دست یابد ؟؟ چرا کشورهای قدرتمند عربی جلویش را نگرفتند ؟ چرا در نطفه خفه اش نکردند ؟ چه کشوری آنها را بقیر امریکا حمایت کرد؟ چه کشوری برای اولین بار ان را به رسمیت شناخت ؟ این همه انسان چطور انجا جمع شدن؟ چطور انجا را سرزمین موعود خود می خوانند؟ اصلا چه احتیاجی به ایجاد حکومت ان هم به زور ؟ چطور در مه سال 1948 اعلام موجودیت کرد چطور فلسطین تقسیم شد؟ چرا ان افسر انگلیسی فرمانده منظم ترین نیروهای ممالک عربی مجاور فلسطین و چرا این نیرو همان اول با اسرائیل وارد جنک نشد ؟ سولات زیادی وجود دارد چرا و چرا های زیادی ، انچه کاملا واضح است این است که اسرائیل ایجاد شد اما چه کسانی در تشکیل، و به تحمیل شدن این رپیم اشغال گر کمک کردن ؟ چه دستانی خشت روی هم چیدند و این قلعه سیاه را ساختن؟

همان طور که اقای محمود طلوعی در کتاب زن بر سریر قدرت می نویسد " کشوری به نام اسرائیل از نظر ما مشروعیت نداشته و خر جا که نامی از او برده شده است مراد رژیم اشغالگر قدس می باشد." مطلب زیر درباره یکی از کسانی است که راه را برای تحمیل شدن اسرائیل هموار کرد.

گیلده دختر یک نجار فقیرو عضوی از خانواده پر جمعیت موشه ما بویچ بود در سال 1898در شهر کیف روسیه بدنیا امد انها علاوه بر فقر از ازار و اذیت و تحقیر همسایگان خود در رنج بودن زیرا در ان زمان یهودیان جزوء اقلیت منفور به حساب می امدند .در سال 1906 با فروش اموال خود به امریکا می روند و در ایالت ویسکا نسین اقامت می کنند پدر در کارگاه نجاری شروع به کار می کند اما هنوز دارمد برای تعمین مخارج خانواده کافی نبود و مادر دکان عطاری کوچکی باز می کند و گلدا که در ان زمان نه ساله داشت مجبور بود بجای رفتن به مدرسه در دکان به مادرش کمک کند،  و نزد پدر و خواهر بزرگترش زبان انگلیسی و عبری اموخت . در پانزده سالگی به علت مخالفت پدر با ادامه تحصیل که ارزوی او را برای معلم شدن محکوم به فنا می کرد ترک می کند و به نزد خواهر بزرگترش می رود در انجا مجبور می شود برای امرار معاش خویش به کارهای پستی مانند رختشویی بپردازد برای نخستن بار فعالیت سیاسی خود را از یک اتحادیه کارگری که تحت حمایت صهیونیست ها بود اغاز کرد(در سن 17 سالگی) ،در همان اتحادیه با جوانی به نام موریس میرسون که وظیفه اش در اتحادیه نوشتن شعارهای تبلیغاتی بر روی پارچه بود آشنا شد و سه سال بعد با هم ازدواج کرد.در سال 1921 در یک سازمان صهونیستی برای تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین فعالیت می کرده و شوهر خود ترقیب می کند تا به فلسطین مهاجرت کنند ، آنها در یک کیبوتص (مزرعه اشتراکی) اسکان داده شدند . دو سال در آنجا زندگی کرد و در آنجا با دیود گورین ( اولین نخست وزیر اسرائیل که مبتکر مزارع اشتراکی بود.) آشنا شد ، گوریون از آنها می خواهد نام خانوادگی خود را از موریس که شباهت زیادی به نام خانوادگی مسیحیان داشت با نام عبری مایر تغییر دهند .

خانواده مایر که شامل یک پسر به نام مناخیم و یک دختر به نام سارا بود.در سال 1923 به تل آویو و سپس به بیت المقدس نقل مکان می کرند . چون دارمد پدر خانواده کافی نبود مایر گلدا به ناچار مجبور به انجام کارهای چون آشپزی ، رختشویی و نظافت در خانه ها می شود.اما فعالیتهای سیاسی خود را ترک نکرده و در جلسات فدراسیون کارگران یهود (هیستا دروت) شرکت می کرد و ماموریتهایی هم انجام می دهد. شوهرش با فعالیتهای او موافق نبود و همین طور با ادامه زندگی در فلسطین .سرانجام همان طور که گلدا در کتاب (زندگی من) که شرح زندگیش به قلم خودش می باشد می نویسد از شوهرش جدا می شود . در سال 1928 به عنوان دبیر اتحادیه زنان کارگر یهودی برگزیده می شود و در سال 1934 گلدا عضوئیت اجرائیه فدراسیون کارگران یهود می شود و در سال 1940 به ریاست دفتر سیاسی فدراسیون انتخاب می گردد.

در پایان جنگ جهانی دوم و افزایش تلاش برای تشکیل دولت یهودی در فلسطین از طرف بن گوریون به امریکا رفته و با 50 میلیون دلار به منظور کمک به یهودیان فلسطین باز می گردد. با این پول اولین سازمان نظامی یهود به نام هاگانا تاسیس می شود . دوباره گلدا مایر به ماموریت مهم و سری فرستاده می شود و طی ان با ملک عبدالله ملاقات می کند ، او با لباس زنان عرب به دیدن ملک عبدالله رفته ( سه بار با ملک عبدالله ملاقات می کند)، بار اول ملک عبدالله به او قول می دهد به کشور در شرف تشکیل اسرائیل حمله نکند، ولی شرایطی قائل شد که در ملاقات دیگری باید درباره آن بعدی باید درباره آن بحث کنند. در ملاقات دوم گلدا متوجه شد که ملک عبدالله با انگلیسیها مشورت کرده و اعلام می کند که نمی تواند تعهد دهد دیگر کشور های عربی از جنگ با اسرائیل خود داری کنند. در ملاقات سوم ملک عبدالله از مایر می خواهد تا اعلام موجودیت اسرائیل را به عقب بیندازد ، اما مایر از این کار خودداری می کند و درجواب ملک عبدالله ( شما چرا برای تشکیل دولت یهودی عجله دارید؟) می گوید:"ما دوهزار سال برای تشکیل یک دولت یهودی صبر کردیم ... باز هم می گویید عجله داریم."

بعد از اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948 اولین کشوری که دولت جدید را به رسمیت شناخت شوروی بود چون در آن زمان با کشورهای عرب رابطه نزدیکی نداشت. بن گوریون از گلدا می خواهد تا به عنوان اولین سفیر اسرائیل به شوروی برود و گلدا چون روسیه الاصل بود پذیرفت و هنگام ورود به شوروی با استقبال گرمی یهودیان مواجه شد.گلدا با همسر یهودی مولوتف وزیر خارجه وقت شوروی رابطه صمیمی ایجاد می کند و طی اقامت خود وانجام ماموریت خود را در شوروی نقش مهمی در تحکیم روابط شوروی و اسرائیل و همین طور شوروی را ترقیب به عدم همکاری با اعراب در نخستین روزهای استقرار حکومت یهودیت می کند. بعد از بازگشت خود به اسرائیل گوریون گلدا را به عنوانوزیر کاروتامین اجتماعی کابینه منسوب می کند و هفت سال در این سمت باقی می ماند و درطی این سالها از بروز هر گونه اعتصاب و نا آرامی در صنایع نوپا جلو گیری می کند.

بن گورین گلدا را به عنوان وزیر خارجه کابینه خود انتخاب می کند و زمانی که با اعتراض همکاران دیگر خود مواجع می شود که او یک زن است می گوید:"گلدا تنها مرد کابینه من است !".گلدا ده سال در این مقام فعالیت می کند و حتی با بن گوریون اختلاف پیدا می کند بعد از استفاء گوریون در کابینه باقی می ماند واما در سال 1966 استفاء می دهد داده و به مقام دبیر کلی حزب سوسیالیست (ماپای) را برعهده می گیرد بعد از مرگ لوی اشکول گلدا مایر به عنوان نخست وزیری می رسد در سال 1969 در 71 سالگی او در مصاحبه با فالاچی اعلام می کند تا 75 سالگی به کار خود ادامه می دهد. و در اکتبر 1973 بدون توجه به نتایج انتخابات از مقام خود استفاء می دهد . ولی جنگ معروف کیپور (کیپور(یوم کیپور) یکی ار اعیاد مذهبی قوم یهود می باشد که در ان روز خوردن ، آشامیدن و کار کردن بکل ممنوع می باشد.)راکه در روز کیپوراغاز شده بود را هدایت می کند.در نخستین روزهای جنگ روحیه خود را از دست می دهد و بدبینی های وزیر دفاع اش موشه رایان بر نگرانی او می افزاید تا جایی که قصد استفاء می کند اما از ترس اینکه روحیه افراد ارتش تزلزل پیدا کند از این کار صرف نظر کرد.

گلدا مایر با انکه 1/4 افراد ارتش منظم در حال مرخصی و در حال انجام وظیفه بودند، اعلامو فرمان بسیج عمومی و فراخوانی نیروهای ذخیره را صادر می کرد اما تا تشکیل نیروهای ، نیروی مصری تا قلب صحرای سینا پیش آمده بودن و ارتش سوریه ارتفاعات جولان را که در جنگ 1967 از دست داده بود دیگر بار بدست آورده بود. گلدا از نیکسون ریس جمهور وقت آمریکا درخواست کمک فوری می کند و آمریکا به نفع اسرائیل وارد جنگ شد. با مذاکرات مستقیم بین مصر و اسرائیل و سفر سادات به بیت المقدس و انعقاد قرار داد صلح جداگانه بین مصر و اسرائیل انجامید و در آخر به نفع اسرائیل تمام شد.گلدا 6 ماه بعد از جنگ کیپور استعفاء می دهد و در سالهای باقیمانده به نوشتن خاطرات خود می پردازد.

گلدا در خاطراتش ضمن اشاره به فرزندان خود و نوهایش از پنج نوه خود نام می برد وبه ششمین نوه عقب مانده خود اشاره نمی کند. دکتر پیر رنچینک در کتاب بیماران تاریخ ساز از گلدا مایر به عنوان زنی سنگدل و بی عاطفه نام می برد. گلدا ذر تمام عمر خود حاضر نشود از نوه عقب مانده خود دیدن کند. دکتر رنچینک می نویسد"گلدا مایر قبل از 70 سالگی دچار نوعی سرطان لنفاوی بود که با دارو و شیمی درمانی آنرا کنترل و در زمان نخست وزیری بیماری خود را فاش نکرد و تا پایان عمرش بیماری او یک راز دولتی محسوب می شود.

او در مصاحبه با اوریانا فالاچی آرزو می کند قبل از آنکه خیلی پیر شود بمیرد. او به آرزوی خود رسید ، یهودیان جهان از او به عنوان مادر بزرگ اسرائیل تجلیل می کنند.گلدا مایر یکی از کسانی ست که در به وجود آمدن اسرائیل شرکت کردن تمام شرح حال او نشان می دهد ، او زنی سرسخت، خشن، هدفمند وبی رحم بوده است و اسرائیل توسط افرادی خشن و بی رحم بوجود آمده است!!

    مطالب بالا برگرفته شد از کتاب زن بر سریر قدرت نوشته محمود طلوعی است.