هرگز


هرگز ارام نبودم

 تمام روزها خندان تورا بدرقه کردام

به امید انکه دیگر نبینمت

توپرروی برگشتی

لبخندی عمیق تر از کج لبخند من

تیره نیستی

هرگز نبودی

همیشه آسمان سپید ازآن توست

من کجا بودام؟

بودام؟

سایهء!

چه وهمی من هرگز نبودام

هرگز

زیر بار همه قطرات عرقم کم کم

مثل ادمک برفی آب میشدام

زیر تابش داغ فشارها

هیچ شکوفی دراین بهار نخواهد شکوفت.

من همیشه در توهمم

همیشه.

 می نویسم بی انکه علاقه داشت باشیم اینجا بنشینیم وبنویسیم چون همه اش مال ماست همیشه با مایند پس اگر می نویسیم مثل یه تیکه نمیکنیم بیندازمیش دور نه که دلمان نخواهد نمیتوانیم هیچ وقت نتوانستیم.