قسمت دوم - سهراب سپهری

اساس شعر سپهری ،در این سه مجموعه شعر (ارامگاه عشق،مرگ رنگ،زندگی خواب ها)با هر تحول اندیشگی ،از درون و بیرون به هم ریخته است. او در دوران بی خبری و نوجوانیش که رمانتیک بود ودید بسته و محدودی داشت غزل و مثنوی احساساتی می گفت(آرامگاه عشق) ،در دوران اغازین اگاهیش ،که وقوف به ابتذال روزمره زندگی و لاشکی جهان پر دغدغه ، چنگ در جانش افکنده بود وغمی سخت روحش را در نوامیدی می فشرد، زبانی تیره تار و پر از خون و کرکس وصخره داشت .در این زمان او وزن عروضی را شکست بود و تحت تاثیر نماینده بر جسته شعر آزاد عصر خود، نیما یوشیج شعر می گفت(مرگ رنگ) وبه نگامی که از هجوم حوادث به جستجوی پناهی بر امد و سر انجام ان را در باغ بودا یافت ، آرام گرفت ،در خلسه رها شد،عقل و وزن و قافیه از دستش فرو ریخت ،و شعرش پاک و فارغ از هر گونه قیدی شد .و همین هنگام بود که اشعارش شباهتی غریب به اشعار درخشان هوشنگ ایرانی - تنها شاعر عارف نو پرداز - پیدا کرد (زندگی خواب ها) سپهری ، مراحل تکاملی - تاریخ شعر ، از غزل و قصیده تا به شعر سپید را طی کرد . او در ادبیات فارسی ریشه داشت و به هنگامی که به عرفان رسید و زبان هوشنگ ایرانی را کشف کرد، تمام ظرفیتهای شعری او را درک می کرد و همین امر شاید سبب شد که سپهری بعدها به ان مراحل اعجاب انگیز در شعر دست یافت .

دومین مجموعه شعر نوع سپهری با نام زندگی خوابها در سال 1332منتشر شد . سپهری، به هنگام انتشار زندگی خوابها ،اشاره ئی به گرایش وعلایق عرفانی خود نکرد. او 8 سال بعد ،هنگامی که کتاب آور افتاب را منتشر کرد در مقدمه کتاب به این نکته پرداخت البته ،شعر سپهری فرقی ،با شعر ایرانی داشت .و این فرق به تفاوت روحیه این دو شاعر بر می گشت.هوشنگ ایرانی از همان نخست ،روحیهء توفنده و معترض و سرکش داشت ولی سپهری نخستین اشعارش را در کنار چمن و یا آرامگاه عشق می سرود. شعر او پر از اندوه گذاری های معصومانه در انزوا بود، شاید به همین خاطر بود که تا راه های بودا را نشناخت بود ،همیشه تابع دیگری بود و تحت تاثیر این وان ،راه می افتاد. سپهری با زندگی خواب هاست که راهش را می شناسد و بعد ها به دان قله شگفت انگیز می رسد . (پرده )

پنجره ام به تهی باز شد

و من ویران شدم

پرده نفس می کشید

...

شعر سپهری یعنی نظام شعر ،مرحله به مرحله ، از این اندیشه به ان اندیشه ، با هر دگرگونی اندیشگی او دگرگون شده است . او در پی یک سری احساسات تحریک شده اجتماعی ،تصمیم به (جوری دگر شعر گفتن) نگرفته است . او در تلاش بیان خویشتن خویش بود . خود او که تغییر می کرد، بیان او نیز با تمام وجود دگرگون می شود.چنین بود که مرگ رنگ اساسا با زندگی خواب ها فرق داشت . دو کتاب از دو انسان مختلف است.

سهراب سپهری و اندیشه نقاش

جامعه فرهنگی ایران سپهری را پیش از انقلاب اسلامی با عنوان نقاش شاعر می شناخت اما سالهای بعد از انقلاب هنر شعر او حضوری زنده تر و فراگیر تر یافت چرا که ساختار اجتماعی جامعه در ان روزها پدیدهای از سلک نقاشی را بر نمی تافت و اگر حضوری محدود نیز وجود داشت تنها در شکل انقلابی ان متمرکز بود و از سوی دیگر مرگ زود هنگام هنرمند نیز مزید بر علتی شد تا هنر نقاشی وی که البته از جایگاهی خاص در هنر مدرن ایران بر خوردار است قدری محجور و پوشیده بماند.انتشار چند شعر تو اعم با نقاشی نیز گره این مسائل را نگشود و شاید اگر بر گزاری نمایشگاه بخشی از آثار وی در سالهای گذشته که به همت موزه هنرهای معاصر انجام شد نمی بود ،هر گز توانمندی و یکه تازی او در هنر نقاشی برای دوستدارانش به اثبات نمی رسید اما با این همه  نقاشی و شعر سهراب را هرگز نمی توان از یکدیگر جدا نمود . اشعار او سرشار از تصاویر نقاشانه است و آثار تصویری او ناب ترین و زنده ترین شعر طبیعت را با نمای می کند. هنر سپهری همواره تواعم با تحقیق و پژوهش بوده است، مجموعه این افکار می تواند برای هنر مندان تجسمی صائب و روشنگر باشد و از همین منظر نا اطمینان می توان گفت که هیچ یک از همسالان سهراب تا به این حد در باره هنر و آثار خویش به تحقیق نپرداخته است. بخشی از افکار و نگرش های نقاشانه این هنرمند برجسته از زبان خود او در کتاب هنوز در سفرمامده است ............

ادامه دارد....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد