چرا جوان ها دچار افسردگی شده اند.

در جامعه ما جوانان چهراه ای غمگین دارند یا جدی و لبخند واقعی روی لبانشان کم پیدا می شود به تعبیر دیگر درصد بالای از جوانان امروز افسرده هستند.شاید این جمله ها و مشابه آنها را بارها از دهان پیرترها شنیده که گلایه دارند جوانان امروز سخت به آدم جواب می دهند و یا در جواب شما گفته باشند شما که وضعتان از ما بدتر است .شرایط زندگی تغییر کرده است جوانان در میان چندگانگی ها، عدم امنیت ها ، سوءاستفاده ها و میان خواسته ها و محدودیت هاشان اسیرند.همه اینها پله های هستند به سمت آینده ، وقتی نتوانند از هر کدام شان عبور کنند دچار تنش روانی می شوند،  این ترس از آینده حال را نیز از جوان ها می گیرند برای آنها که سنی ازشان گذشته آینده یعنی امروز و برای جوان ها آینده یعنی چیزی غیرقابل پیش بینی .حقیقت اش ما هم جوانیم و بعضی از اینها را خودمان هم تجربه کرده ایم در اینجا قصد داریم عوامل ذکر شده را باز کنیم مثل یک آسیب شناسی اجتمائی البته در حد دانش و توانایی خودمان. شاید بتوانیم این گره کور را که زیرآن گره های بزرگ مخفی شده اند را آشکار کنیم.

عدم امنیت مالی:

همان طور که می دانیم هر انسانی علاقه مند است از سنی خاص مستقل زندگی کند.یکی از عواملی که یک فرد برای کسب استقلال وجودی خود نیاز دارد استقلال مالی است ، بنابراین باید از طریقی کسب درآمد کند در جامعه امروز که روند فارغ التحصیلان دانشگاهی رو به رشد است و بازار کار مناسب با تخصص دانش اموختگان روندی نزل دارد.با این اصاف فرد پس از فارغ التحصیل شدن بر حسب منطق در جستجوی کار بر می اید اما به همان دلیل ذکر شده( روند نزلی بازار کار) کار پیدا نمی کند .افرادی که در شهرستانها زندگی میکنند بعد از تکاپوی بسیار به ناچار ره سپار شهرهای بزرگ می شوند، والبته آنها که نمی توانند به دلایلی شهر خود را ترک کنند پس به ناچار به دنبال مشاغلی می روند که نه تنها تخصص آن را ندارند حتی آن شغل را ممکن است دوست نداشته باشند به طور مثال : رانندگی ،  فروشندگی در کنار پدر یا اقوام به شغل آنها متوسل می شوند و آنهای که به شهرهای بزرگ می روند در آنجا بارها بارها فرم های تقاضای کار سازمان ها و شرکتهای مختلف را پر می کنند و در انتظار پاسخ می مانند شاید این انتظار بیشتر از هفت ماه به طول بینجامد در طول این مدت فرد دچار شرایط سختی است مانند : سرخردگی ،بی تکلیفی ، و زیادی بودن و....... . تمام اینها به سراغش می آیند در این هنگام آنها برای تسکین یا فرار از مشکلات به بی راه ها کشیده می شوند که حتی آیند خود را ویران میکنند . شاید شما هم برای یافتن کار به چند جا سر زده باشید به راحتی متوجه می شوید تنها دار بودن شرایط لازم کافی نیست بلکه عواملی به مراتب تاثیر گذارتراند جمله ای که امروز زیاد از زبان های هم سنهای خودمان می شنویم و گاهی خودمان هم ان را تکرار می کنیم این است "به جای اینکه بدنبال مدرک باشی به دنبال یک آشنای گردن کلفت باش" . در واقع چیزی که بر سیستم استخدامی ما حاکم نیست شایسته سالاریست. شاید بگویید هست در موارد شرایط استخدامی در اکثر اقات ذکر می شود داشتن حداقل سه سال سابقه کاری .کارفرمای عزیز یک جوان که در جستجوی کار است چطور می تواند سه سال سابقه کار در پرونده شغلی نداشته خود داشته باشد... . جوانان شاغل هم از این امر مبرا نیستند چطور:

1-شغل خود را دوست ندارند: چون متناسب با تخصص آنها نیست اما همچنان به انجام ان ادامه می دهند برای اینکه به خود می گویند انسان باید از جایی شروع کند و همین طور از دوباره به دنبال کار گشتن می ترسندو... و با این تنش ها شغل خود را ادامه میدهند.

2- ارزش مدرک تحصیلایشان بالا تر از مدرک تحصیلی کارفرمایشان است. و شاید هم سطح درکشان مواردی در جامعه وجود دارد که فرد صرفا برای بدست آوردن شغلی حاضر است با ارائه مدرک دیپلم خود به سر کار برود در حالی که مدرک بالاتری دارد و همین طور شاید از دوباره به دنبال کارگشتن می ترسندو... .                                                                                   3-در محیط کار برای انها ارزش قاعل نیستند. چون جوان هستند. 

                                                                                                                            ۴-پرداخت حقوق های ناچیز در مقابل کار زیاد چون به آن شغل نیاز دارند و کارفرما از این مسئله سوءاستفاده می کند.

5-کار فرما فضایی بوجود نمی اورد تا فرد به آینده شغلی خود مطمئن باشد و بتواند به دور از هرگونه تنشی با تمام تمرکز به کار خود ادامه دهد. یکی از این نا امنی ها شامل مدت عقد قراردادها می باشد وکارفرما برای فرار از پرداخت هزینه بیمه و تعهد مالی اقدام به استخدام کوتاه مدت افراد می کند و و عدم تعهد کارفرما سبب می گردد تا افراد همیشه نگران عدم عقد قرارداد مجدد و آینده شغلی خود باشد.و کار خود را با انگیزه انجام ندهد.

کلیه موارد ذکر شده در فرد فشار روانی بوجود می آورد تا فرد بترسد ممکن است در آینده امنیت مالی نداشته باشد و این عوامل یکی از دلایل بوجود آمدن افسردگی می باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد