دو برگ


یادم هست زیر سپیدار بلند لانه کلاغ های پیر را نشانم دادی و گفتی: هر دو برگی از درخت روزگاریم.

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:06 ق.ظ http://bito-hargez.blogsky.com

موفق باشی
دلت شاد

erfanet دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ق.ظ http://ss57.blogsky.com

سلام دوست گلم
هر گاه خوشحال شدی آرام بخند
که غمت بیدار نشود
وهر وقت غمگین بودی آرام گریه کن
تا شا دیت نا امید نشود
امیدوارم همیشه شاد باشی
بهم سربزن خوشحال میشم

palina دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ http://berke.blogsky.com

به یک شاخه ی
افتاده برروی خاک
دوتا برگکی سبز
شکفته است ......

! سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:33 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com/

سلام صبحتون بخیر
--------------------
وبلاگ شما جزو اولین وبلاگهایی بود که با اون آشنا شدم
درست یادم هست بیشتر به خاطر همون داستانهای کوتاه و یا مینی مالیسم.
خیلیی ممنون که منو به خاطر داشتین.
-----------------
البته یکی دوبار دیگه هم اومده بود م
بیشتر به خاطر همین داستانها بود
منتها فکر کنم کامنتی ننوشته بودم
-------------
الان ساعت ۴:۳۵
...روز دیگه شرو شده
..سپیده صبح گاهی به پایان رسید
... روزی دیگر و افسانه هایی نوبه نو
.. افسانه هایی که در پس همه آنها چشمان حقیقت به نظاره نشسته است
------------
روز خوبی داشته باشین
!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد