یادم هست زیر درخت های کیوی بر روی علفهای تازه نشته بودیم و تن مان را به پشه های نالان بخشیده بودیم . تو به من گفتی :سخت نگیر ، اسمان اگه ابرهای تیره رو سخت بگیره که دیگه آبی نمی شه .من نالان گفتم :احساس می کنم ابرهای سیاه آسمون وجودم رو سخت گرفتن .تو شانه بالا انداختی و به آسمان اشاره کردی و گفتی :به باد بسپارشون.
( فروز )
salam
khili banamak bod
vali 1 soal shoma to bage keveye khodeton nesheste bodead?
beyad dashte bash ki hameshe bad e nest ki anche to mekhahe bebarad gahe tu khod ba bad hamrah meshave va khahe fahmead .......
خیلی جالب بود و بسیار اموزنده