آدمک چوبی

 

 

  حرف دیگران :

                 چوبی که پینوکیو از آن تراشیده شده بشریت نام دارد.

                                                                            ( کروچه)

 

       پینوکیویک داستان معروف ایتالیایست. نوشته شده توسط کارلو کولودی است. که به نوشته مترجم داستان صادق چوبک : نویسنده خودش از آن بچه های شیطان روزگار بوده و در دبستان شاگردان و آموزگار را به تنگ آورده ، ومحیط دبستان را پر آشوب و ولوله ساخته ....  .                    نام حقیقی نویسنده کارلو لورنزنی است. اولین بار داستان به صورت قسمتی برای روزنامهء بچه ها نوشده میشود و مورد توجه بچه ها قرار گرفت و بعد از مدتی در جهان معروف شود. متن این کتاب از قصه های خیمه شب بازی ایتالیاست و به خاطر محتوای تربیتی اش به عنوان کتاب درسی در سال  ۱۸۸۱در مدارس مورد تدریس قرار گرفت. در هر بخش از داستان پندی تربیتی و آموزنده به صورت ساده و روان به کودکان آموزش داد می شود. پینوکیو به تمام زبان های جهان وحتی به لهجهء محلی اسکاتلندی و ایرلندی ترجمه شده و والت دیسنی هم از روی آن فیلم ساخت است. وهنوز باگذشت ۱۲۵ سال از به وجود امدن شخصیت پینوکیو  ، هنوز هم کودکان امروز آن را میشناسند.

  صادق چوبک درباره پینوکیو می نویسد :  ( پینوکیو یک کتاب درسی اخلاقی است ، اما نه آن گونه کتابهای خشک اخلاقی که می گوید بچه باید جلوی بزرگترها سربه زیر و خاموش باشد و اظهار حیات نکند و سر سفره حرف نزند و نخندد.  چاشنی این کتاب انسان دوستی و همدردی با مردم صلح دوست است . در این داستان کینه ، انتقام ، دروغ ، تقیه ، ظلم و نادرستی به سرحد امکان منفور و بر عکس انسان دوستی و دلسوزی مخصوصا گذشت پسندیده شناخت شده است .                 

   نگاهی به داستان :

پینوکیو یک پسر بچه است . مثل همه بچه های بازیگوش ،سر به هوا ، بی خیال، شاد و پرجوم و جوش . به نصیحتها گوش می دهند ، اما زود از یادشان می رود . سوسک سخن گو همان بزرگتر ها هستند ، کسانی که این دوره را پشت سر گذاشته اند . حقیقتی را که او اسرار داشت تا به پینوکیو بگوید و میگوید : ( این حرفی را که من میخواهم بزنم به گوش بچه های که حرف پدر ومادرشان را نمی شنفند واز خانه خودشان فرار می کنند خیلی خوشایند نیست . اما این جور بچه ها هیچ وقت روی خوشی را نمی بینند و دیر یا زود از کرده خودشان پشیمان خواهند شد .) پینوکیو هم گوشش بدهکار این حرفها نیست ، می گذرد وطی ماجراهای اعتراف میکند ، بارها وبارها که پشیمان شده . آنچه داستان پهلوان کچلها به بچه های پر نشط تذکر می دهد پشیمان شدن از عمل اشتباه باعث پوشاندن آن اشتباه و یا رفعش نمی شود اما یاد میدهد تا تلاش کنند اشتباه خود را دوباره تکرار نکنند وگذشت کنند و ببخشند .  

                                                          

نظرات 1 + ارسال نظر
فرشته چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:11 ق.ظ

سلام عزیزان
خسته نباشید
توماس ادیسون زمانی که تلاشهایش به نظر بی نتیجه مییامد میکفت من شکست نخورده ام فقط هزار راه موفق نشدن را یاد گرفته ام .
در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد